loading...

میلیتاری (Military) |مقالات نظامی

رضا کیانی موحد آغاز نظامی گری کنستانین روکوسوفسکی در ورشو به دنیا آمد اما زمانی که لهستان قسمتی از امپراطوری بزرگ روسیه به شمار می آمد. به همین دلیل بود که آینده ی کنستانتین با آینده ی

آخرین ارسال های انجمن
عادل خوجه بازدید : 11543 شنبه 07 شهریور 1394 نظرات (0)

RokossovskyKK.jpg

رضا کیانی موحد

آغاز نظامی گری

کنستانین روکوسوفسکی در ورشو به دنیا آمد اما زمانی که لهستان قسمتی از امپراطوری بزرگ روسیه به شمار می آمد. به همین دلیل بود که آینده ی کنستانتین با آینده ی روسیه تزاری و شوروی [سابق] گره خورد. خانواده ی او از خانواده های سرشناس لهستان بودند و چند افسر سواره نظام در بین اعضای خانواده اش دیده می شد. البته پدر کنستانتین ترجیح داد که به راه آهن ملحق شود و در نتیجه خانواده ی او از ورشو مهاجرت کردند و به روسیه رفتند. کنستانین در 14 سالگی یتیم شد و ناچار شد که برای تأمین مخارج خانواده کارگری کند. با شروع جنگ جهانی اول روکوسوفسکی به هنگ پنجم اژدهاسوار کارگوپولسکی در ارتش روسیه ی تزاری پیوست.

در طی جنگ جهانی اول کنستانین روکوسوفسکی جایگاه خود را به عنوان یک سرباز و فرمانده ی خوب در ارتش تزاری تثبیت کرد و جنگ را درحالی به پایان برد که به درجه ی افسری رسیده بود. او در طی جنگ جهانی اول دو بار مجروح شد و به مدال صلیب سنت جرج دست پیداکرد. با زبانه کشیدن انقلاب در روسیه، روکوسوفسکی به سرخ ها پیوست و در طی جنگهای داخلی روسیه به فرماندهی یک اسکادران سواره نظام منصوب شد. او در سال 1919 و در نبرد با سلطنت طلبان مجروح شد و به بالاترین مدال آن زمان ارتش سرخ مسکو دست یافت.

در سال 1921 روکوسوفسکی به فرماندهی هنگ 35 ام مستقل سواره نظام رسید و به مغولستان فرستاده شد. او مأمور بود که دامدین سوخباتار را در مغولستان به قدرت برساند و توانست با کمک نیروهای مغول ژنرال فون اونگرن اشترنبرگ ،که قصد داشت مغولستان را تحت کنترل خود بگیرد، شکست بدهد و در نهایت اولان باتور را تصرف کند. روکوسوفسکی در این نبرد برای بار چهارم مجروح شد.

در مغولستان بود که کنستانتین با جولیا بارمینان آشنا شد و این آشنایی در سال 1923 به ازدواج آنها انجامید. او در سال 1924 به آموزشگاه عالی سواره نظام لنینگراد فرستاده شد و برای اولین بار در آنجا با ژوکوف آشنا شد. پس اتمام دوره ی آموزشی، رکوسوفسکی به عنوان مستشار نظامی دوباره به مغولستان فرستاده شد. در سال 1929-1930 او در درگیریهای مرزی بین چین و روسیه شرکت کرد.

فارغ التحصیلان مدرسه ی عالی سواره نظام لنینگراد. نشسته در ردیف دوم از راست به چپ: 1. باگرامیان3.یرمینکو ایستاده در ردیف سوم از چپ به راست:2. ژوکوف 6. روکوسوفسکی.

در اوایل دهه ی 30 و هنگامی که روکوسوفسکی به فرماندهی لشکر هفتم سواره نظام سامارا رسیده بود در کنار سیمون تیمشنکو و ژوکوف قرارگرفت. در این سمت، ژوکوف فرمانده ی زیردست او و تیمشنکو فرمانده ی بالادست او بودند. سالها بعد و در طی جنگ جهانی دوم کنستانتین زیر دست هر دو نفر خدمت کرد. روکوسوفسکی در آن دوران درباره ی ژوکوف نوشت:

" دارای اراده ای قوی. قاطع و استوار. اغلب ابتکار عمل را در دست می گیرد و با مهارت از آن استفاده می کند. منضبط. [زیاد] درخواست می کند و بر درخواستهایش پافشاری می کند. بدون گذشت و به اندازه ی کافی غمخوار. سمج. مغرور. به خوبی آموزش دیده. یک فرمانده ی با تجربه... نمی توان از وی در ستاد یا آموزش استفاده کرد چرا که از این گونه مشاغل متنفر است."

روکسوفسکی از اولین فرماندهان ارتش سرخ بود که به اهمیت بالقوه ی "تهاجم زرهی" پی برد. آموزه ی سنتی ارتش سرخ بر این مبنا بودند که تانکها ،نه به عنوان یک واحد مستقل، بلکه به عنوان نیروی کمکی باید در میان صفوف پیاده نظام پخش شوند. اما رکوسوفسکی مدافع تمرکز لشکرهای زرهی در سازمان یک سپاه زرهی تمام عیار و مستقل بود. این نظریه ی پیشتاز توسط مارشال توخاچوفسکی ارائه شد و از نظر زمانی بر نظرات گودریان آلمانی و دوگل فرانسوی درباره ی جنگ زرهی تقدم داشت. همین طرفداری از نظرات توخاچوفسکی  نزدیک بود که سر کنستانتین را به باد دهد.

پاکسازی های بزرگ

در سال 1937 ،و در طی پاکسازی های ارتش سرخ توسط پلیس مخفی استالین، روکوسوفسکی هم به مانند بسیاری دیگر از افسران عالی رتبه مورد سوء ظن قرارگرفت. تصفیه ی توخاچوفسکی و دفاع روکوسوفسکی از نظریات او در مورد جنگ زرهی کنستانتین را در مظان اتهام قرارداد. او متهم بود که با شبکه های جاسوسی لهستانی و ژاپنی در ارتباط است. روکوسوفکی دستگیر شد و زن و دخترش تبعید شدند.

زندان کرستی در لنینگراد (سنت پترزبورگ امروزی) که مدتی میزبان روکوسوفسکی بود.

روکوسوفسکی تحت فشار و شکنجه قرار گرفت تا به جرمهایی که متهم شده بود اعتراف کند اما او از اعتراف سرباز زد. در نهایت روکوسوفسکی به جرم خیانت محکوم شد و تا روز 22 مارس 1940 را در زندانی در لنینگراد به سربرد. او پس از آزادی به شرایط زندان و دادگاه اشاره نمی کرد و تنها یکبار به دخترش گفت که برای این همیشه با خود یک رولور حمل می کند که اگر بار دیگر خواستند بازداشتش کنند زنده به دست آنها نیفتد.

اما با یک اتفاق ورق برگشت و روکوسوفسکی دوباره به خدمت فراخوانده شد. پس از شکست مفتضحانه ی تیموشنکو ،که در آن زمان وزیر دفاع شده بود، از ارتش کوچک فنلاند در جنگ زمستانی استالین ناچار شد تا افسرانی که تجربه ی کافی در زرهی داشتند را دوباره وارد ارتش سرخ کند. این چنین بود که روکوسوفسکی از زندان آزاد شد تا با درجه ی سرهنگی فرماندهی سپاه پنجم سواره نظام را در دست بگیرد. با فتح بسارابی کنستانتین به درجه ی سرلشکری ارتقاء یافت و به فرماندهی سپاه نهم مکانیزه ،تحت فرمان پوتاپوف فرمانده ی ارتش پنجم، رسید.

عملیات بارباروسا و ضدحمله در دونبو

گئورگی ژوکوف (وسط) و روکوسوفسکی (راست) در حال خوش آمدگویی به فیلدمارشال مونتگومری (پشت به دوربین) در برلین 12 جولای 1945

در روز 22 ژوئن 1941 و با آغاز عملیات بارباروسا، تهاجم آلمان نازی به روسیه ی شوروی آغازشد. جنگ با آلمان فرصتی شد تا روکوسوفسکی اتهامات گذشته ی پلیس مخفی استالین را با درایت خود در نظامی گری جواب بدهد. او درباره ی آلمانها نوشت:

"ارتش آلمان یک ماشین است و [در نهایت] هر ماشینی را می توان شکست."

در زمان حمله ی هیتلر به روسیه روکوسوفسکی به عنوان فرمانده ی سپاه نهم مکانیزه لشکرهای 35 ام و 20ام زرهی و لشکر 131ام پیاده-مکانیزه را تحت فرمان داشت. او در ضدحمله ای که بعدها به عنوان نبرد برودی معروف شد شرکت کرد. این عملیات مهمترین نبرد تانک از جانب روسها در ابتدای جنگ با ورماخت بود. در پاسخ به عملیات بارباروسا، 6 سپاه مکانیزه ی ارتش سرخ به همراه 2500 دستگاه تانک در غرب اوکراین با 800 دستگاه تانک گروه زرهی اول از گروه ارتش[i] جنوب فیلدمارشال فون کلایست مصاف دادند.

او برای رسیدن به صحنه ی نبرد ناچار شد تا کامیونهای غیرنظامیان را مصادره کند، تعدادی از سربازانش را بر روی تانکها بنشاند و بقیه را پیاده روانه کند. همین امر سبب شد تا نیروهای روکوسوفسکی از هم جدا بیفتند. واحدهای تحت فرمان روکوسوفسکی از برنامه ی زمانی عملیات عقب افتادند و در روز 26 ژوئن تنها یک واحد طلایه دار او وارد نبرد و در نتیجه تار و مار شد. به او دستور داده شده بود که در لوتسک (واقع در شمال غربی شهر دوبنو) موضوع بگیرد و با هماهنگی سپاه 19ام مکانیزه به سمت جنوب غرب حمله کند. همزمان سپاه مکانیزه ی تحت فرمان ارتش ششم باید به سمت شمال حمله می کرد و با نیروهای روکوسوفسکی در برودی الحاق کند تا لشکر یازدهم پانزر ،که در حال پیشری در شرق دوبنو بود، قیچی شود.

در روز 25 ژوئن لشکر 131ام پیاده ی روکوسوفسکی توسط لشکرچهاردهم پانزر از مواضع خود عقب رانده شدند اما لشکرهای 35 ام و 20 ام زرهی مهاجمین آلمانی را متوقف کرده و جاده ی لوتسک-دوبنو را بستند هر چند که هنوز بقیه ی نیروهای روکوسوفسکی به میدان نبرد نرسیده بودند. در همان روز عناصری از سپاه 19ام مکانیزه دوبنو را بازپس گرفتند و در شرق مواضع روکوسوفسکی موقتا به پشت لشکر یازدهم پانزر رسیدند و آنها را از بقیه ی واحدهای آلمانی جداکردند. در پاسخ حرکت روسها، لشکر سیزدهم پانزر در روز 26 ژوئن از ایرکوتسک به سمت جنوب ضربه ای وارد کرد و توانست جاده ای را که نیروهای روکوسوفسکی بسته بودند بازکند. درحالیکه پیاده نظام آلمان دوبنو را بازپس می گرفتند، لشکر سیزدهم پانزر به سمت شرق چرخید، سپاه 19ام مکانیزه را عقب زد و با گرفتن شهر روفنو پشت روکوسوفسکی را بست.

با افزایش مقاومت آلمان میخائیل کیرپونوس ،فرمانده ی جبهه[ii] ی جنوبی، دستور داد تا کل عملیات متوقف شود اما ژوکوف دستور او را لغو کرد و ادامه ی حمله را خواستارشد. با وجود دستورهای متضاد از بالا، روکوسوفسکی دستور ضدحمله ی ژوکوف را زیرپاگذاشت و از فرامین او سرپیچی کرد. خود او درباره ی این سرپیچی نوشت:

"ما دوباره دستور ضدحمله دریافت کردیم. به هرحال، تعداد نفرات دشمن چنان زیاد شده بود که من مسئولیت لغو حمله را برگردن گرفتم و به مواضع دفاعی بازگشتم."

با این ضعیت، لشکر هشتم مکانیزه ی ریابیشف هنوز به حمله ی خود از سمت جنوب ادامه می داد و انتظار داشت با روکوسوفسکی دست به دست بدهد چرا که هیچ ارتباطی بین سپاه های روسی وجود نداشت و کسی نبود که به ریابیشف متوقف شدن روکوسوفسکی را اطلاع بدهد.

در روزهای آتی روکوسوفسکی فشار خود بر آلمانها را در لوتسک بیشترکرد و سعی کرد تا روفنو را در پشت سرآنها بگیرد در حالیکه تهاجم لشکر چهاردهم پانزر را به وسیله ی توپهای ضدتانک خود متوقف کرده بود. تا هفتم جولای تعداد تانکهای روکوسوفسکی از 316 دستگاه به 64 دستگاه کاهش یافته بود.

این نبرد بر خلاف دیگر نبردهای ابتدای جنگ ،که در آنها مدافعین روسی کاملا فلج شده بودند، یک نبرد برجسته به شمار می رود چرا که بالاخره جبهه ی جنوب شرقی توانست نیروهایش را در یک تلاش واحد سازمان بدهد و ضربه ای ،هرچند اندک، به ورماخت واردکند. به هر صورت عدم تجهیز مناسب، فقدان هماهنگی، ارتباطات و حمل و نقل ناکافی، اختلاف بین فرماندهان عالی رتبه ی ارتش سرخ و از بین رفتن زنجیره ی فرماندهی در واحدهای روسی سبب شد تا با وجود موفقیتهای اولیه، این ضد حمله توسط گروه ارتش جنوب دفع شود و بیشتر واحدهای تک ور روسی نابود شوند.

نبرد اسمولنسک

درحالیکه روکوسوفسکی و فرماندهان ارتشهای پنجم و ششم در حال سدکردن راه گروه ارتش جنوب (اوکراین) بودند ارتش سرخ توسط گروه ارتش مرکزی فیلدمارشال فون بوک در بلوروس کاملا از هم فروپاشید. در طی نبرد 17 روزه ی بیالیستوک-مینسکسه چهارم جبهه ی غرب پاولوف از بین رفت. از مجموع 625 هزار سرباز این واحد 290 هزار نفر اسیر شدند و پالوف 1500 قبضه توپ و 2500 دستگاه تانک از دست داد. در روز 30 ژوئن آلمانها به کرانه ی دنیپر رسیدند و به سمت جنب روانه شدند تا شهر استراتژیک اسمولنسک را تصرف کنند. مارشال تیموشنکو در آن زمان باقیمانده ی جبهه ی غرب را در یک خط دفاعی جدید در اطراف اسمولنسک سازمان می داد.

نمودار نبرد اسمولنسک؛ تهاجم آلمانها با پیکانهای زرد و عقب نشینی روسها با پیکانهای خاکستری نشان داده شده اند.

10 روز بعد، نبرد اسملونسک با تهاجم گروه ارتش مرکزی فن بوک آغاز شد. ارتش نهم به سمت شمال شرقی و شهر ولیکی لوکی حمله کرد در حالیکه گروه سوم پانزر[iii]تحت فرمان هرمان هوث به سمت شرق حمله می کرد. هوث ویتبسک را فتح کرد تا اسمولنسک را از سمت شمال محاصره کند. گروه دوم پانزر گودریان مستقیما از مسیر اورشا به سمت اسمولسنک حرکت کرد تا با گذشتن از عمق خطوط روسها به سمت مسکو حرکت کند.

با وجود سرپیچی روکوسوفسکی در طی نبرد دوبنو به وی دستور داده شد که به مسکو بازگردد و فرماندهی ارتش چهارم را برعهده بگیرد. در روز 15 جولای ،همان روزی که روکوسوفسکی دوباره درجه اش را بازپس گرفت، لشکر هفتم پانزر سرلشکر فانکبه شهر یارتسوو در پشت اسمولنسک رسید. روز بعد پیاده نظام موتوریزه ی گروه دوم پانزر مدافعین اسمولنسک را پس زد و فاصله ی دو لبه ی گازانبر گروه های پانزر دوم و سوم را به 20 کیلومتر کاهش داد. حرکت های مهاجمین آلمانی سبب شد تا ارتشهای 16ام، 19ام  20 ام روسی عقب نشینی کنند در مثلثی کوچک در معرض محاصره ی کامل قراربگیرند.

با زوال مدافعین روسی، تیمشنکو مجبور شد تا روکوسوفسکی را از فرماندهی ارتش چهارم بردارد و فرماندهی گروه یارتسوو را به وی بسپارد تا با پیشروی لشکر هفتم پانزر مقابله کند. این گروه ارتش سرهمبندی شده باید از سرپل رودخانه ی وپ دفاع می کرد و از بسته شدن لبه های گازانبر زرهی آلمان جلوگیری کند. استالین هرگونه عقب نشینی را خیانت اعلام کرده بود و مجازات خیانت در ارتش سرخ چیزی جز سپرده شدن به جوخه ی اعدام نبود.

بر روی کاغذ گروه یارتسوو سازمان رزمی در حد و اندازه ی یک ارتش بود اما هنگامی که روکوسوفسکی به مقر فرماندهی تیموشنکو رسید فهمید که چیزی جز یک ستاد کوچک، چند دستگاه ضدهوایی نصب شده در پشت وانت و یک ماشین دارای بیسیم در اختیار ندارد. او باید از میان واحدهای ذخیره و در حال فرار روسی یک نیروی رزمی واقعی تشکیل می داد. هنگها و لشکرهای سپاه 44ام تفنگدار از اسمولنسک عقب کشیده شدند و تحت فرمان وی قرارگرفتند. اندکی بعد لشکرهای تازه نفس 107ام و 101ام زرهی نیز به نیروهای روکوسوفسکی اضافه شدند.

در نبردی که بر سر کنترل اسمولنسک درگرفت قسمتهایی از شهر بارها و بارها توسط آلمانها و روسها دست به دست شد درحالیکه روکوسوفسکی دریچه ی نجات مدافعین را بازنگه داشته بود تا در صورت وخیم شدن اوضاع مدافعین شهر بتوانند از این شکاف فرارکنند. روکوسوفسکی نبرد اسمولنسک را چنین تشریح می کند:

"سپس ما شروع کردیم که با توپخانه به آلمانها حمله کنیم. اول یکجا و بار دیگر یک جای دیگر تا جاییکه این تاکتیک مؤثر شد و سبب شد تا نظم و خودباوری به افسران و سربازان ما تزریق شود. آنها دیدند که واقعا می توانند به دشمن ضربه بزنند که در آن زمان برای آنها انتظار زیادی بود.

فعالیت ما سبب گیج شدن فرماندهی دشمن ،در جاییکه انتظار آن را نداشت، شد. آنها سربازان ما را در وضعیتی دیدند که نه تنها عقب نشینی نمی کنند بلکه حمله هم می کنند(هر چند که همیشه حملاتشان موفق نبود). این حملات عقاید اغراق آمیزی را در میان نیروهای ما رواج داد و دشمن نتوانست از برتری عددی خود استفاده کند."

واحدهای روکوسوفسکی روز به روز قوی تر می شدند. در حالیکه مدافعین شهر تحت فشار آلمانها آب می رفتند روکوسوفسکی توانست سربازان فراری را ،که از خط مقدم فرار می کردند، در واحدهای خود سازماندهی کند تا دالان یارتسوو را همچنان بازنگه دارد. عاقبت با منحل کردن ارتش 19ام توسط تیموشنکو لشکر 38ام تفنگدار به او واگذارشد.

تلاشهای روکوسوفسکی آلمانها را در برابر یک وضعیت بغرنج قرار داده بود. واحدهای تک ور آلمانی از یک طرف زیر ضرب دو ارتش باقیمانده در اسمولنسک قرار داشتند و از طرف دیگر ارتش روکوسوفسکی از بیرون آنها را تهدید می کرد. کمی بعد لشکر هفتم زرهی در یارتسوو به لشکر 12ام زرهی پیوست درحالیکه لشکر 20ام جناح شمالی آنها را حفاظت می کرد اما دفاع روسها ضربه ی زرهی آلمان را خنثی کرد.

درحالیکه روکوسوفسکی در برابر گروه پانزر سوم هوث مقاومت می کرد گروه پانزر دوم گودریان از جنوب دنیپر به پیشروی خود ادامه می داد تا جناح چپ روکوسوفسکی را دور بزند. در روز 18 جولای لشکر دهم پانزر گودریان وارد شهر النیا در 70 کیلومتری جنوب یارتسوو شد.

در روز 19 جولای هیتلر دستور داد تا ورماخت پیشروی خود به سمت مسکو را موقتا رهاکند و با چرخش به سمت جنوب پاکسازی اوکراین را تکمیل کنند. در نتیجه، رخنه ی عمیق گودریان به سمت شرق عملا بی نتیجه از کار درآمد و فون بوک تصمیم گرفت که به جای حرکت به سمت مسکو کار مدافعین اسمولنسک را یکسره کند تا پس از آن گروه های پانزر خود را به گروه ارتش جنوب واگذارکند درحالیکه گودریان بی صبرانه می خواست که حلقه ی محاصره بر گرد اسمولنسک را تکمیل کند.

روکوسوفسکی از تردید فرماندهان ورماخت استفاده کرد و تصمیم گرفت تا بر مهاجمین پیش دستی کند. او با لشکر 107ام زرهی به مقابله با لشکر دهم پانزر ،که از سمت النیا به سمت دروگوبوژ حمله می کرد، برخواست و پس از 3 روز جنگ حمله ی آنها را پس زد.

در روز 20 جولای ژوکوف دستور یک حمله ی سراسری را در تمام طول جبهه ها صادر کرد تا بلکه ارتشهای به دام افتاده در اسمولنسک رها شوند. گودریان از جنوب النیا و روسلاول و هوث از سمت یارتسوو مورد هجوم قرارگرفتند. نفوذ عمیق سواره نظام روسها در پشت خطوط آلمان در موگیلف خطوط مواصلتی آلمانها را مختل کرد. این حملات سازماندهی نشده چند روزی پیشروی آلمانها را به تأخیر انداخت و تلفات سنگینی به هر دو طرف واردکرد. در روز 24 جولای روکوسوفسکی موقتا لشکر هفتم پانزر ژنرال فانک را از یارتسوو عقب زد. واحدهای پیشتاز زرهی آلمان ،که از پشتیبانی پیاده نظام محروم مانده بودند، تلفات زیادی دادند. هوث و گودریان ناچار بودند که پیاده نظام شان را جلو بکشند تا واحدهای زرهی و مکانیزه ی خود را آزاد کنند و همین امر سرعت حرکت آلمانها را کم کرد.

در روز 25 جولای گودریان توانست تانکهایش را از مواضع دفاعی آزاد کند و لشکر 17ام پانزر را برای حرکت به سمت شمال و در هم کوبیدن روکوسوفسکی آماده کند. اما لشکر 17ام پانزر آمادگی کافی نداشت و نتوانست به کرانه ی دنیپر برسد. به هر صورت حملات همزمان از جنوب و شمال سبب شد تا روکوسوفسکی نتواند جلوی لشکر 20ام پیاده-مکانیزه ی هوث را بگیرد. این لشکر به کرانه ی شمالی دنیپر رسید و عملا روسها در اسمولنسک به دام افتادند. آنها در روز 28 جولای به شدت جنگیدند تا از حلقه ی محاصره فرارکنند اما نتوانستند. لشکر 101ام زرهی روکوسوفسکی فردای آن روز یارتسوو را بازپس گرفت و چند روزی آنجا را حفظ کرد.

با وجود تلاشهای روکوسوفسکی او نتوانست دالان را برای ارتشهای در دام افتاده دوباره بازکند هرچند که از به دام افتادن کامل دو ارتش شوروی جلوگیری کرد. هیتلر درباره ی این نبرد نوشت:

" پیشروی وضعیت در چند روز گذشته، ظهور نیروهای قدرتمند دشمن در مقابل  جناحین گروه ارش مرکزی، مواضع لجستیکی  نیاز گروه های پانزر دوم و سوم به ده روز تجدید قوا ضروری می دارد که رسیدن به اهداف خود را به عقب بیاندازیم."

 



[i] - گروه ارتش در ورماخت واحدی متشکل از چند ارتش است که تحت فرمان یک فیلدمارشال قرار می گیرد. هر گروه ارتش بین 400 هزار تا یک میلیون نفر استعداد دارد. گروه ارتش دارای عناصر هوانیروز و توپخانه ی مختص به خود می باشد و از نظر عملیاتی کاملا مستقل از واحدهای دیگر می باشد. در زمان آغاز تهاجم به شوروی ورماخت دارای 3 گروه ارتش در جبهه ی شرقی بود.

[ii] - جبهه در ارتش سرخ واحد مشابه گروه ارتش در ورماخت بود و از ترکیب چند ارتش تشکیل شده بود.

[iii] - هر گروه پانزر در ورماخت معادل یک ارتش زرهی به حساب می آید.

 

 

نبرد مسکو

در سپتامبر 1941 شخص استالین روکوسوفسکی را به فرماندهی ارتش شانزدهم منصوب کرد. این واحد از زندانیان سیاسی ،که به زور لباس سربازی پوشیده بودند، تشکیل شده بود و قرار بود که از پیشروی آلمانها به سمت مسکو جلوگیری کند. روکوسوفکسی تحت فرمان مستقیم ژوکوف ،زیردست سابق خود، قرارگرفت. آنها در محور مرکزی تهاجم ورماخت در طول شاهراه ولوکولامسک دفاع جانانه ای کردند و در ضدحمله ی متعاقب روسها نقشی اساسی بازی کردند.

او در روز 18 نوامبر و تحت حمله ی گروه ارتش زرهی چهارم ژنرال هوپنر برای محاصره ی مسکو از ژوکوف درخواست کرد تا به مواضعی بهتر عقب نشینی کند. درخواست عقب نشینی روکوسوفسکی از طرف ژوکوف رد شد واو شخصا به ستاد ژوکوف رفت تا با رئیس ستاد او ،مارشال شاپوشینکوف، صحبت کند. شاپوشینکوف دستور عقب نشینی روکوسوفسکی را تأیید کرد اما ژوکوف این دستور را وتوکرد. در نتیجه، ارتش روکوسوفسکی توسط تانکهای هوپنر به کنارزده شد اما این آخرین پیشروی آلمانها به سمت مسکو بود. ارتش شانزدهم ضربه ی آلمانها را در خود جذب و پس از آن آلمانها توان ادامه ی راه خود به سمت مسکو نداشتند. روکوسوفسکی در مارس 1942 بار دیگر و اینبار توسط ترکش مجروح شد و چندی را در بیمارستان گذراند.

عقب نشینی به پشت دون

در سال 1942 هیتلر نوک پیکان حمله ی خود را از سمت مسکو به سمت جنوب اوکراین، روستوف، ورونژ، استالنیگراد و قفقاز چرخاندند. هیتلر امیدوار بود تا با رسیدن به منابع نفت باکو بتوانند ماشین نظامی خود را تغذیه کند. روسها به ناچار عقب نشینی کردند و در پشت رود دون موضع گرفتند تا در فرصت مناسب ضدحمله ای را تدارک ببینند.

در این زمان روکوسوفسکی به فرماندهی جبهه ی بریاسنک رسید و قرار بود که با تمرکز نیروهایش در جناح مناطق تصرف شده توسط آلمانها بین رودهای دون و ولگا ضدحمله ای را در جهت جنوب و جنوب شرقی اجرا کند. این ضدحمله با تأخیر مواجه شد و در نهایت کنار گذاشته شد. اما بعدتر این تهاجم تحت نام عملیات اورانوس در قالب جدیدی شکل گرفت و اجراشد. همین عملیات بود که نقطه ی عطفی در جبهه ی شرق محسوب شد. پس از عملیات اورانوس ورماخت نتوانست یک پیشروی استراتژیک دیگر در خاک روسیه را سامان دهد.

عملیات اورانوس

در پاییز 1942 ارتش ششم ژنرال فون پاولوس به دروازه ی استالینگراد رسیده بود و دیگر واحدهای ورماخت از روستوف به سمت چاه های نفت باکو پیشروی می کرد.دیکتاتور آلمان دستور داده بود که استالینگراد باید به هر قیمتی فتح شد و دیکتاتور روسیه دستور داده بود که استالینگراد باید به هر قیمتی حفظ شود. نبرد استالینگراد اولین شکست جدی را برای آلمانها در جنگ جهانی دوم رقم زد.

File:Map Battle of Stalingrad-en.svg

عملیات اورانوس

در روز 28 سپامبر 1942 روکوسوفسکی به فرماندهی جبهه دون رسید. این جبهه شامل ارتش 65 ام (زرهی)، ارتش 24ام و ارتش 66 ام می شد. روسها قرار بود تا در طی عملیات اورانوس نیروهای ارتش ششم را در استالینگراد شکست دهند. نیروهای روکوسوفسکی در برابر سپاه یازدهم، سپاه هشتم و سپاه چهاردهم از ارتش ششم فون پاولوس قرارگرفتند.

در آن زمان به دلیل کمبود نیروهای آلمانی حفاظت از جناحین ارتش ششم به ایتالیایی ها و رومانیایی ها سپرده شده بود. روسها تصمیم داشتند تا به این متحدین ضعیف آلمان حمله کنند تا بتوانند ارتش ششم را یکجا به دام اندازند. در روز 17 نوامبر عملیات اورانوس آغازشد. در جناح جنوبی ارتش ششم فون پاولوس، جبهه ی جنوب شرقی ،به فرماندهی ژنرال وایتوتین، به سرعت ارتش سوم رومانی را پس زد. نقش روکوسوفسکی پشتیبانی از حمله ی واتوتین بود. قرارشد تا ارتش های 24 ام و 65 ام با حمله ی جبهه ای مدافعین آلمانی را میخکوب کنند تا واتوتین و ارتش 66 ام بتوانند با تک احاطه ای خود ارتش سوم رومانی را دور بزنند. از طرف دیگر روسها همزمان ارتش ششم را از شمال هم دور زدند و در نهایت حلقه ی محاصره بر گرد ارتش ششم فون پاولوس کامل شد.

بر در دروازه ی استالینگراد

در روز 28 دسامبر 1942 روکوسوفسکی به همراه 212 هزار نفر سرباز، 6500 قبضه توپ، 2500 دستگاه تانک و 300 فروند هواپیما در آستانه ی استالینگراد رسید. در برابر او 200 هزار نفر از باقیمانده ی ارتش ششم پاولوس بدون غذا، سوخت و مهمات ناامیدانه مقاومت می کردند. در روز 8 ژانویه روکوسوفسکی فرمان آتش بس داد و به پاولوس پیشنهاد داد تا تسلیم شود اما پاولوس از تسلیم شدن خودداری کرد. هیتلر به او وعده داده بود که مانشتاین را به کمک او خواهد فرستاد و اگر او اندکی مقاومت کند مانشتاین حلقه ی محاصره ی روسها را از بیرون خواهد شکست.

دو روز بعد روکوسوفسکی فرمان اجرای عملیات حلقه را صادرکرد. در عرض 55 دقیقه 7000 قبضه توپ، خمپاره و کاتیوشای روسی به سمت مواضع آلمانها در استالینگراد آتش کردند. ارتش ششم با سرسختی مقاوت کرد و توانست 26هزار نفر تلفات به سربازان روکوسوفسکی وارد کند و در عرض 3 روز نیمی از تانکهای او را نابود کند.

در روز 15 ژانویه روکوسوفسکی به مقام سهپبدی رسید. یک روز بعد تنها فرودگاه باقیمانده ی ارتش ششم در استالینگراد سقوط کرد و تا روز 22 ژانویه آلمانها به داخل شهر عقب نشینی کردند و در آنجا به تله افتادند.

روکسوفسکی در حال بازجویی از فیلدمارشال پاولوس در مقر فرماندهی خود. از چپ به راست: روکوسوفسکی، مارشال ورونوف، نیکولای دیاتلنکو(مترجم) و پاولوس

در همان روز فون پاولوس از هیتلر تقاضاکرد که تسلیم شوند. در انتها در روز 31 ژانویه فون پاولوس ،که درجه ی فیلدمارشالی اش را یک روز قبل با چتر برایش فرستاده بودند، تصمیم گرفت که تسلیم شود. روکوسوفسکی در دفتر یاداداشت روزانه اش نوشت:

"نیروهای جبهه ی دون در ساعت 4 بعد از ظهر روز دوم فوریه 1943 نیروهای محاصره ی دشمن در استالینگراد را کاملا درهم شکستند. 22 لشکر نابودشدند یا به اسارت درآمدند."

نقشه ی آلمان برای حمله به کورسک

کورسک و پس از آن

پس از شکست ورماخت در استالینگراد پیشروی روسها ادامه یافت تا جاییکه خط دفاعی آلمان شکم داد و یک فرورفتگی به عمق 150 کیلومتر و عرض 250 کیلومتر در آن ایجادشد. روکوسوفسکی به همراه نیروهایش به بخش شمالی این برآمدگی ارسال شدند. او در فوریه 1943 نوشت:

" من فرمانده ی جبهه ی مرکزی شده ام. این بدان معنی است که استالین انتظار دارد که در نبردهای تابستانی در اطراف کورسک من نقشی کلیدی داشته باشم."

بهار 1943 به آماده سازی طرفین برای یک عملیات سرنوشت ساز در حول و حوش این برآمدگی گذشت. آلمانها قصد داشتند که با دو رخنه ی عمیق در شمال و جنوب برآمدگی کورسک تمام نیروهای روسی مستقر در این منقطه را به دام بیاندازند اما روسها از طریق شبکه ی جاسوسی خود از نقشه ی هیتلر آگاه شدند و خود را به خوبی برای مقابله با آلمانها آماده کردند. جواب روسها به تهاجم ورماخت خطوط لایه لایه ی دفاعی و میدانهای مین غیرقابل عبور بود.

عملیات سیتادل ،نامی که آلمانها برای تهاجم به کورسک انتخاب کرده بودند، نبرد سهمگینی بود که به بزرگترین نبرد تانکها در طول تاریخ منجر شد. جبهه ی مرکزی به فرماندهی روکوسوفسکی در این نبرد در برابر ارتش نهم والتر مدل قرار گرفت. او 3 لایه ی دفاعی ایجاد کرده بود و پس از دفع حمله ی آلمانها دستور ضدحمله داد. تایگرهای آلمانی تلفات زیادی به تانکهای روکوسوفسکی وارد کردند و او ناچار شد که دوباره در لاک دفاعی فروبرود. در نهایت، پس از دو هفته زد و خورد شدید توان آلمانها ته کشید و آنها بدون اینکه بتوانند خطوط دفاعی روسها را بشکافند ناچار به عقب نشینی شدند.

این عملیات به قدری آلمانها را ضعیف کرد که ارتش سرخ می توانست در هر جایی از جبهه دست به تهاجم بزند. در نتیجه ی شکست کورسک ابتکار عمل از دست ورماخت خارج شد و آلمان تا پایان سال 1943 کیف و اسمولسنک را نیز از دست داد. جبهه ی مرکزی به جبهه ی اول بلوروس تغییر نام یافت و تحت فرمان روکوسوفسکی به سمت بلوروس و پس از آن لهستان پیشروی کرد.

عملیات باگراتیون و شورش ورشو

گفته می شود که در هنگام طرح نقشه ی عملیات باگراتیون استالین ،بنا بر سنتهای جنگی ارتش سرخ، تقاضا می کرد که شکستن خط دفاعی آلمان از یک نقطه انجام شود. در عوض، روکوسوفسکی ادعا می کرد که باید از دو نقطه به خطوط آلمانها زد. استالین 3 بار به روکوسوفسکی گفت که برود و در این باره فکر کند اما هر بار که او باز می گشت خطاب به استالین می گفت: "2 نقطه رفیق استالین، دو نقطه." دفعه ی سوم حاظران در اتاق جنگ سکوت کردند و انتظار داشتند که استالین سردوشی های روکوسوفسکی را بکند اما استالین در پاسخ گفت:" اعتمادی که به قضاوت خود داری از صدای تو آشکار می شود" و دستور داد تا طراحی عملیات باگراتیون مطابق نقشه ی روکوسوفسکی انجام شود.

با شکست گروه ارتش مرکزی در بلوروس نیروهای روکوسوفسکی به کناره ی رود ویستولا در مقابل ورشو رسیدند. او به مقام ارتشبدی رسید و استالین درباره ی او گفت:

" هرچند که من سووروف [در ارتش خود] ندارم اما روکوسوفسکی باگراتیون من است."

با رسیدن روسها به ویستولا شورشی در ورشو بر علیه آلمانها شروع شد (آگوست و اکتبر 1944) چرا که ارتش میهنی لهستان فکر می کرد که با آغاز این شورش روسها به کمک آنها خواهند شتافت. اما روسها از کمک به لهستانی ها خودداری کردند و در نتیجه آلمانها توانستند با خیال راحت شورشیان را سرکوب کنند. بسیاری از محققین و تاریخ نویسان معتقدند تا روسها عمدا از کمک به شورش ورشو خودداری کردند تا از شر رقبای بعدی خود برای حکومت بر لهستان راحت شوند. روکوسوفسکی اما این نظریه را به شدت می کرد و علت عدم پیشروی نیروهایش را طولانی شدن خطوط مواصلاتی و کمبود مهمات و سوخت کافی برای یک تهاجم دیگر می دانست.

در نوامبر 1944 روکوسوفسکی به جبهه ی دوم بلوروس مأمور شد تا با پیشروی در پروس شرقی و شمال لهستان به دهانه ی رود اودر برسد. در روز سوم مای 1945 نیروهای روکوسوفسکی با با نیروهای مارشال مونتگومری در وایزمار الحاق کردند در حالیکه ژوکوف و کونیف برلین را تصرف می کردند.

پس از جنگ

در سال 1945 روکوسوفسکی به عنوان یکی از عالی رتبه ترین فرماندهان ارتش سرخ در رژه ی پیروزی در میدان سرخ مسکو شرکت کرد. او سوار بر یک اسب سیاه در کنار ژوکوف اسب می راند. روکوسوفسکی پس از جنگ در سمت فرمانده ی نیروهای روسی در لهستان باقی ماند. 4 سال بعد او به دستور استالین به سمت وزیر دفاع لهستان و فرمانده ی کل نیروهای مسلح این کشور منصوب شد. برای کنترل ارتش لهستان تعداد زیادی از افسران روسی به عنوان فرمانده یا مستشار به لهستان فرستاده شدند.

در سال 1952 کنستانتین روکوسوفسکی به مقام نخست وزیری لهستان رسید. هرچند که او اصالتا لهستانی بود اما بسیاری از مردم او را مهره ی روسها می پنداشتند. خود وی به طعنه نوشت:

" در روسیه به من لهستانی و در لهستان به من روس می گویند."

به هرحال، او نقشی اساسی در تحکیم نفوذ کمونیسم در کشور لهستان داشت. تخمین زده می شود که 200 هزار لهستانی به اردوگاه های کار اجباری ،که در زمان او در لهستان ایجادشدند، فرستاده شدند. در شورشهایی که در ژوئن 1956 درگرفت روکوسوفسکی از نیروهای مسلح برای سرکوب شورشیان استفاده کرد. دست کم 74 نفر غیرنظامی در طی این شورش کشته شدند.

تمبر یادبود روکوسوفسکی که در سال 1976 در روسیه ی شوروی منتشرشد.

با به قدرت رسیدن گومولکا در لهستان (1956) روکوسوفسکی به روسیه بازگشت. یک سال بعد که ژوکوف از وزارت جنگ کنارگذاشته شد خروشچف روکوسوفسکی را به جای ژوکوف برگزید. در سال 1958 او سربازرس وزارت دفاع شد و تا زمان بازشستگی در سال 1962 این مقام را حفظ کرد. کنستانین روکوسوفکی در سال 1968 و در سن 71 سالگی درگذشت و جنازه ی وی در میدان سرخ به خاک سپرده شد.

 

منبع  :

http://wars-and-history.mihanblog.com/post/924

برچسب ها ژنرال , شوروی ,
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
وبگاه میلیتاری یکی از جامع ترین وب سایت های حوزه نظامی در ایران می باشد. این وبگاه کار رسمی خود را از شهریور ماه سال 92 آغاز کرد. همواره هدف و تلاش این وبگاه خدمت به حوزه نظامی کشور عزیزمان ایران بوده و وابسته به هیچ جناح و گروه خاصی نیست. از شما دعوت می شود با پیوستن به این وبگاه برای ما دلگرمی بزرگی باشید.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 583
  • کل نظرات : 20
  • افراد آنلاین : 8
  • تعداد اعضا : 137
  • آی پی امروز : 219
  • آی پی دیروز : 273
  • بازدید امروز : 713
  • باردید دیروز : 1,028
  • گوگل امروز : 17
  • گوگل دیروز : 43
  • بازدید هفته : 5,911
  • بازدید ماه : 17,964
  • بازدید سال : 157,092
  • بازدید کلی : 5,100,081