ناتو اولین اتحاد نظامی زمان صلح در تاریخ آمریکا به شمار می آمد ؛ و انگیزه اصلی تاسیس آن، کودتای کمونیستی فوریه 1948 در چکسلواکی بود . پس از اینکه طرح مارشال اعلام شد ، استالین کنترل کمونیسم بر اروپای شرقی را افزایش داد . او نسبت به کشور های وفادار مسکو در اروپای شرقی سوء ظن شدیدی پیدا کرده بود . رهبران (مادام العمر) کمونیست این کشور که به پرورش احساسات ملی حتی به میزان اندک ظنین بودند ، تصفیه گشتند ، در چکسلواکی ، کمونیست ها طی یک انتخابات آزاد به عنوان قویترین حزب برگزیده شده و کنترل دولت را در دست گرفتند ؛ و حتی این هم برای استالین کافی نبود . دولت انتخابی سرنگون شد و جان ماساریک ، وزیر امور خارجه غیر کمونیست این کشور ، پسر بنیانگذار جمهوری چکسلواکی ، پس از اینکه تقریبا مطمئن شد تحت تعقیب قاتلان کمونیست قرار دادرد خود را از پنجره دفترش به بیرون انداخته و جان داد . بدین ترتیب یک دیکتاتوری کمونیستی در پراگ تاسیس شد .
برای دومین بار در طول یک دهه ، پراگ به سمبل مقاومت علیه دیکتاتوری تبدیل شد . کودتای کمونیستی اکنون ، 9 سال بعد از اشغال پراگ توسط نازی ها به اتحاد ایالات متحده و دمکراسی های اروپای غربیدر جهت مخالفت با تحمیل سرنوشتی مشابه در هر یک از کشورهای اروپایی دیگر انجامید .
بی رحمی های کودتای چک این هراس را که ممکن است شوروی ها بانی اشغالگری های مشابه دیگری – مثل مقدمه چینی یک کودتای کمونیستی ، به رسمیت شناختن یک دولت کونیستی جدید و استفاده از نیروی نظامی برای پشتیبانی از آن – باشند ، زند کرد . بنابر این در آوریل 1948 چند کشور اروپای غربی پیمان بروکسل را تشکیل دادند ، پیمان دفاعی که برای مقابله با هر گونه تلاش جدی در جهت سرنگونی دولتهای دمکراتیک شکل گرفت . به هر جهت همه تحلیل های مربوط به میزان نسبی قدرت نشان داد که اروپای غربی دارای قدرت کافی برای دفع حمله شوروی نیست . بنابر این سازمان پیمان آتلانتیک شمالی تشکیل شد . به دنبال آن این سازمان خود را برای ایجاد تغییر غیر منتظره در سیاست خارجی آمریکا آماده کرد ؛ و به همین منظور نیروهای آمریکا و کانادا تحت فرماندهی بین المللی ناتو به ارتشهای اروپایی پیوستند . نتیجه این امر رویارویی دو اتحاد نظامی و دو قلمرو قدرت در سرتاسر خط تقسیم در اروپای مرکزی بود .
اما این روندی نبود که آمریکا تصور ان را داشت . طرفداری از فلسفه ویلسون قدرتمند تر از آن بود که اجازه دهد آمریکا برای حمایت از وضعیت موجود ارضی اروپا به یک اتحاد متوسل شود . بنابراین سخنگویان دولت ترومن به منظور دفاع از موازنه قوا ، تلاش کردند ناتو را از هر چیزی شبیه یک ائتلاف سنتی متمایز سازند . هدف آنها برای ایجاد ( موقعیت های قدرت ) که مکررا آن را تکرار میکردند مستلزم مهارت بسیار زیادی بود . وقتی وارن اوستین، سناتور سابق و سفیر فعلی این کشور در جامعه ملل در آوریل 1949 از سوی ناتو در برابر کمیته روابط خارجی سنا شهادت میداد به این مساله پرداخت :
هنگامی که سازمان ملل تشکیل شد ، عصر موازنه قدیمی قوا به پایان رسید . این سازمان با موظف کردن کشورهای عضو به انسجام تلاش هایشان در جهت حفظ صلح و امنیت بین المللی و برای رسیدن به این هدف ، دست به اقدام جمعی موثر ، رسما صلح را به عنوان قدرت برتر معرفی کرده و موازنه قدیمی قوا را بی اعتبار ساخت .
کمیته روابط خارجی سنا با خشنودی تمام این تشبیه را پذیرفت . اکثر ناظرانی که از طرف پیمان آتلانتیک شهادت میدادند به سندی از وزارت خارجه ، تحت عنوان ( اختلاف پیمان اتلانتیک شمالی و اتحادهای نظامی سنتی ) استناد کردند . این سند فوق العاده ، یک بررسی تاریخی از هفت اتحاد که به اوایل قرن نوزدهم باز می گشت ، یعنی از ( اتحاد مقدس )سال 1815 تا پیمان سال 1939 نازی ها و شوروی ، را در خود گنجانده بود . نتیجه این بررسی این بود که پیمان آتلانتیک شمالی هم از نظر ساختار ظاهری و هم متحوا با بقیه اتحاد ها متفاوت است . در حالی که اکثر اتحاد های قدیمی ، صادقانه ، تنش های توسعه طلبانه و یا سلطه جویانه را رد میکردند ، اما غالبات اهدافی به غیر از اهداف دفاعی را مد نظر داشتند .
این سند وزارت خارجه به طور شگفت انگیزی ، ادعا کرد ناتو برای دفاع از وضعیت کنونی اروپا طرح ریزی نشد ، و این امر مطمئنا برای متحدان آمریکا تازگی داشت . طبق گزارش های این سند ، اتحاد آتلانتیک شمالی از اصول غیر ارضی حمایت میکرد ؛ این اتحاد با اصل تغییر مخالفتی نداشت بلکه با استفاده از زور برای ایجاد تغییر مخالفت میکرد . این تحلیل وزارت خارجه در خاتمه نتیجه میگرفت که پیمان اتلانتیک شمالی علیه هیچ فرد خاصی جهت گیری نشده است ، بلکه سعی دارد در مقابل تهاجم ایستادگی کند . در ضمن هدف پیمان را تقویت ( موازنه قانون ) دانست نه تاثیری گذاری بر تغییر ( موازنه قوا ) . ابن سند پیمان آتلانتیک شمالی و پیمان معاصر آن ، ریو را که برای دفاع از سرزمین غرب تنظیم شد به عنوان ، ( تحول در مفاهیم امنیت جمعی ) معرفی کرده و بر رای ( تام کنالی ) رئیس کمیته سنا ، مبنی بر اینکه این پیمان تنها یک پیمان نظامی نیست بلکه ( اتحادی علیه اصل جنگ ) می باشد صحه گذاشت .
هیچ یک از فارق التحصیلان رشته تاریخ به خاطر چنین تحلیلی نمره قبولی نگرفته اند. از نظر تاریخی ، اتحاد ها خیبلی بندرت کشورهایی را که علیه آنها هدف گیری می شدند نام می بردند . در عوض به شرایطی می پرداختند که باید برای عملی کردن آن اتحاد اعلام می شد ، همان کاری که پیمان اتلانتیک شمالی انجام داد . اتحاد شوروی 1949 تنها متجاوز بالقوه در اروپا به شمار می آمد و نسبت به گذشته دیگر لزومی به ذکر اسامی نبود . پا فشاری بر اینکه ایالات متحده از قانون دفاع می کرد نه از خاک هیچ یک از کشورها ، اساسا مخصوص آمریکا بود ، و به کشورهایی که بیشترین هراسشان توسعه طلبی های ارضی شوروی بود اطمینان چندان نمیداد . می توان گفت آمریکا با تغییراتی که به اجبار تحمیل میشد مقابله میکرد . در تمام تاریخ اروپا هیچ تغییرات ارضی را نمیتوان نام برد که در نتیجه روندی بدون توسل به زور انجام گرفته باشد .
با این وجود اسناد بسیار اندکی از وزارت خارجه به این صورت مورد تصویب صریح کمیته طبیعتا محتاط روابط خارجی سنا قرار گرفت . سناتور کنالی در ترویج این تفکر دولت که هدف ناتو مخالفت با مفهوم تجاورز و نه هیچ کشور خاصی بود تلاش فراوانی به عمل آورد . بخشی از اظهارات دین آچسون ، وزیر خارجه ، گواه بر این اشتیاق غیر قابل وصف کنالی است :
رئیس {سناتور کنالی} : جناب وزیر ، شما تقریبا به وضوح اعلام کردید که هدف این پیمان کشور خاصی نبوده و تنها با ملت یا کشوری به مخالفت بر می خیزد که علیه انحصای قدرت های امضاء کننده دست به تهاجم مسلحانه زده یا قصد انجام آن را داشته باشد . درست است ؟
آچسون : درست است ، سناتور کنالی. هدف این پیمان کشور خاصی نیست ؛ بلکه صرفا تهاجم مسلحانه مورد نظرش می باشد . رئیس : بعبارت دیگر ، اگر کشوری به غیر از امضاء کنندگان این پیمان طرح هایی را برای تجاوز یا حمله نظامی به کشور دیگری پایه ریزی و یا تنظیم کند به این پیمان مربوط نمیشود .
آچسون : همین طور است ، قربان ؛ و به نظر من هر کشوری که ادعا کند این پیمان علیه آن جهت گیری میکند ، باید این تذکر کتاب مقدس را به خاطر آورد که ( فرد گناهکار حتی اگر تعقیب کننده ای نداشته باشد می گریزد )
وقتی این کمیته به تحلیل موضوع پرداخت عملا از طرف کلیه شاهدان دیگر نیز شهادت داد ، مانند وزیر دفاع ، لوئیس جانسون :
رئیس : در حقیقت این پیمان در هیچ مفهومی یک اتحاد نظامی محسوب نمی گردد ؛ بلکه به دفاع در مقابل یک حمله نظامی محدود میگردد .
جانسون : همین طور است قربان .
رئیس : این کاملا مخالف اصول اتحاد نظامی است .
سناتور تایدینگز : بله فقط اتحاد دفاعی .
رئیس : تنها دفاع . و اگر بخواهید نام اتحاد بر آن بگذارید با بگوییم اتحاد صلح .
جانسون : من کاملا با شما هم عقیده هستم .
رئیس : این پیمان علیه حمله نظامی و جنگ بوده و از ضرورتهای وظایف عمده یک اتحاد نظامی ، آن گونه که ما انها را می شناسیم ، بهره ای ندارد . درست است ؟
جانسون : بله قربان .
به طور خلاصه ، اتحاد اتلانتیک ، واقعا یک اتحاد نبود بلکه ادعای عمومیت بخشیدن به اخلاق را داشت . این اتحاد را می شد نماینده اکثریت آرام جهان علیه اقلیت مشکل آفرین دانست . به عبارت دیگر ، نقش اتحاد آتلانتیک ، ظهور در صحنه درگیری تا زمان آغاز اجرای ( اقدامات لازم برای احیای صلح و امنیت ) توسط سازمان ملل بود .
دین آچسون وزیر خارجه لایق و کاملا آشنا با تاریخ کشورش بود . همان گونه که بسیاری از تحلیل های دقیق در مورد موضوعات ژئو استراتژیک آشکار بود ، آچسون نسبت به لزوم موازنه قوا احساس مشخصی داشت . اما در دیدگاهش نسبت به دیپلماسی به اندازه کافی آمریکایی فکر میکرد و اعتقاد داشت که اروپا بر خلاف شعارهایش در رابطه با توازن قوا دچار خطا شده بود ، و برای اینکه مفهوم موازنه برای آمریکایی ها معنی بدهد لازم است در بعضی آرمانهای عالی تر گنجانده شود . پس از تصویب پیمان اتلانتیک شمالی ، آچسون در یک سخن رانی خطاب به فارق التحصیلان دانشگاه هاروارد ، در دفاع ( به سبک آمریکایی) از این پیمان چنین گفت ؛
... این پیمان ، همکاری بین المللی را در جهت حفظ صلح ، ترفیع حقوق بشر ، بهبود سطح زندگی مردم و افزایش احترام به اصل حقوق برابر و حق تعیین سرنوشت مردم توسعه بخشیده است .
اجمالا باید گفت ، آمریکا هر کاری برای اتحاد آتلانتیک انجام داد جز اینکه آن را یک اتحاد بنامد . این کشور مادامی که اقداماتش می توانست با دکترین امنیت جمعی ( که ویلسون اولین بار آن را به عنوان راه چاره ای برای سیستم اتحاد پیشنهاد کرد ) توجیه شود ، سیاست تاریخی ائتلاف را به کار می برد . بنابر این موازنه قدرت اروپایی ، در معانی بیان آمریکا در حال احیاء بود .
ادامه دارد ...
منبع ... ؛
دیپلماسی ، هنری کسینجر ، ترجمه فاطمه سلطانی یکتا و رضا امینی ، انتشارات اطلاعات 1378 تاریخ انتشار کتاب اصلی به همین عنوان 1994 - جلد دوم فصل هجدهم ص43 به بعد ، ..
http://www.military.ir/forums/topic/26960-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%85%D9%87%D8%A7%D8%B1-%D8%B4%D9%88%D8%B1%D9%88%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D8%A8%D9%82-%D8%A8%D9%87-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D9%87%D9%86%D8%B1%DB%8C-%DA%A9%D8%B3%DB%8C%D9%86%D8%AC%D8%B1-4/