سائو سائو در توجيه نياز براي جعل دستور امپراطور، اينطور عنوان ميكرد كه بدون اين دستور، عملاً مشروعيت اين كمپين زير سوال رفته و ايشان از سوي دونگ ژو محكوم به خيانت ميشوند. بنابراين ساير اربابان و تجار و گروهها ممكن است ترسيده و از ايشان دوري نمايند.
اما يك دستور از امپراطور، به اي حركت مشروعيت بخشيده و اينطور به اذهان خطور ميكند كه مشروعيت اين حركت از سوي خدايان تعيين شده است (امپراطور فرزند خدايان شناخته ميشد).
روز موعود فرا رسيد و 18 جنگ سالار كه هريك فرماندار يك يا چند ناحيه بودند و پس از آغاز دوران آشوب، عملاً حساب خود را به نوعي از حكومت جدا كرده بودند، زير پرچم يوآن شائو (Yuan Shao Styled Benchu) در قلعهي چن ليو (Chengliu Castle) جمع ميشوند. جنگ سالاراني چون ما تنگ ( Ma Teng Styled Shoucheng) پدر ما چائوي افسانهاي (يكي از 5 ژنرال ببر ليوبي در آينده)، سون جيان (Sun Jian Styled Wentai) پدر سون سه و سون چوان، يوآن شو (Yuan Shu Styled Gonglu)، گونگسون زان (Gongsun Zan Styled Bogui) كه در آينده خواهيم ديد نادانسته چه لطف بزرگي در حق ليوبي ميكند، ليو داي و بسياري ديگر و البته گل سرسبد ايشان؛ يعني سائو سائو.
اين كمپين، قدرتمندترين كمپيني بود كه در آن عصر بوجود آمد. نيروي متحد متشكل از حداقل 450 هزار سرباز و ژنرال كه حتي از سپاه شيليانگ دونگ ژو نيز بيشتر بودند!
اما اين جمع، مهماناني ناخوانده نيز داشت : ليوبي، گوان يو و ژانگ في؛ سه برادر!
هرچند ليوبي (Liu Bei Styled Xuande) از نسل امپراطوران و دودمان هان بود، اما از چند نسل به اين طرف مقامات خاندان ايشان كمتر و كمتر شده بود تا خود ليوبي كه تقريباً مقام خاص و مهمي نداشت. با اين وجود، همواره با افتخار خود را از نسل دودمان هان معرفي ميكرد و از اين امر ابايي نداشت؛ حتي در برابر ساير جنگ سالاران.
ليو بي براي پيوستن به كمپين يوآن شائو، تنها دو برادر وفادار خود را به همراه آورده بود. به همين خاطر هم از همان ابتدا، حتي براي ورود به قلعه نيز دچار مشكل شد.
از آنجايي كه ليو بي، دعوتنامهاي از يوآن شائو دريافت نكرده بود، نگهبانان نيز اجازهي ورود ايشان به قلعه را ندادند. اما تقدير اين بود كه سائو سائو نيز همان زمان سر برسد.
سائو سائو كه قدرتي خارق العاده در كشف استعدادهاي بالقوه داشت، با ديدن شجاعت ليو بي و دو برادرش براي پيوستن به كمپين يوآن شائو، بلادرنگ به اين نكته پي برد كه حتماً ايشان از استعداد و توانايي خاصي برخوردار هستند. پس با زيركي تمام، خود را به ايشان نزديك و سه برادر به اعتبار سائو سائو مجاز به ورود به قلعه چن ليو شدند.
اما مرحلهي سختتر، همانا پذيرش ايشان توسط ساير جنگ سالاران به عنوان نوزدهمين ارباب حاضر در كمپين بود. چرا كه حتي توضيحات ليو بي درخصوص نسل و خاندان ايشان هم مورد قبول حضار قرار نگرفت. هرچند كه سائو سائو باز هم با زبان چرب و نرم خود سعي در قانع نمودن ايشان براي پذيرفتن ليو بي داشت. در نهايت صندلي محقري در كنار صندلي 18 جنگ سالار ديگر به ليوبي تعلق گرفت.
ليو بي دليل حضور خود در كمپين را تنها مبارزه عليه دونگ ژو و بازگرداندن قدرت و شوكت هان عنوان ميكرد و به همين دليل برايش اهميتي نداشت كه چه جايگاه و اعتباري براي وي در نظر گرفته و در آينده چه سهمي را خواهد داشت. امري كه هيچ يك از جنگ سالاران ديگر (حتي سائو سائو)، هرچند كه شايد در كلام بدان اشاره مينمودند، قلباً معتقد نبودند.
اما در همان روز دست تقدير به گونهاي رقم خورد كه ارزش اين سه برادر مشخص گرديد كه در ادامه بدان اشاره خواهد شد.
با تلاش سون جيان و ساير جنگ سالاران (و علي رغم ميل باطني يوآن شو؛ پسر عموي يوآن شائو كه خود را مستحقتر ميدانست)، بعلت اينكه يوآن شائو از تمامي حضار با اصالتتر و مهمتر و همچنين ارتش وي قدرتمندتر و پرتعدادتر و زمينهاي وي نيز بيشتر بود (در عصر ارباب و رعيتي، مالكيت زمين ميزان اعتبار هرشخص را مشخص ميكرد)، بنچو بعنوان فرمانده و رئيس اين كمپين و اتحاد انتخاب گرديد و سائو سائو نيز از اين تصميم حمايت كرد.
اما اين، نشان از زيركي سائو سائو داشت. چرا كه وي همواره ترجيح ميداد كه سياستهاي خود را، تا زماني كه همراه با قدرت نباشد، بصورت پنهاني دنبال نمايد و خواهيم ديد كه چگونه موفق به انجام اين امر گرديد.
هرچند يوآن شائو رئيس اتحاد بود، اما سائو سائو با دو ترفند، كنترل قدرت و تصميمگيري جمع را بدست گرفت و با وجود اينكه كمترين سرباز را براي پيوستن به كمپين آورده بود (و جالب اينكه اين تعداد اسمي بسيار بيشتر از تعداد واقعي سربازان وي (نزديك به يك سوم) نيز بود كه اين نشاني ديگر از زيركي وي بود)، اما دو ترفند وي چنان كارساز بودند كه رسماً قدرت جمع را در دستان خود قبضه نمود.
اولين ترفند سائو سائو، دستور امپراطور بود. هرچند كه ساير جنگ سالاران خيلي زود به جعلي بودن آن پي بردند، اما توضيحات سائو سائو آنقدر قانع كننده بود كه رسماً مورد پذيرش قرار گيرد.
سائو سائو معتقد بود كه اولاً اگر دونگ ژو از نام و اعتبار امپراطور سوء استفاده ميكند براي مقاصد خود، چرا ما (جنگ سالاران حاضر در كمپين) اين كار را انجام ندهيم؟
ثانياً با وجود دونگ ژو، امپراطور عملاً امكان دادن چنين دستوري را ندارد. اما هيچ كس در آن شكي ندارد كه اين نوشتار، عملاً خواست و ميل باطني امپراطور است كه جرأت به زبان آوردنش را ندارد. ضمن اينكه سايرين كه اطلاعي از جعلي بودن اين دستور ندارند، آن را به اعتبار اينكه سائو سائو (سوء قصد كننده به خائن) آورده است و وي، امكان حضور در دربار و گرفتن دستور مخفي از امپراطور را داشته است، و همچنين مطابقت با حقيقت امر خواهند پذيرفت و بدين ترتيب مشكل مشروعيت كمپين نيز برطرف خواهد گرديد و حمايت ساير اربابان و تجار را نيز به همراه خواهد داشت.
تنها يك نفر موافق اين سوء استفاده نبود و آن كسي نبود جز ليو بي.
اما در آن جمع، وي مخالفت خود را ابراز نكرد. شايد بدليل جايگاهي كه در آن روز داشت.
اما دومين ترفند كه بسيار موثرتر از ترفند اول بود، نقشهاي كامل از موقعيت لشكريان دونگ ژو، قلعههاي مهم، مكانهاي نگهداري آذوغه و تسليحات و تجهيزات جنگي (همانطور كه عرض شد يكي از اصليترين نقشههاي جنگ در آن زمان، چگونگي دستيابي به مكانهاي نگهداري آذوغه، جهت فشار بر روي سپاهيان دشمن بود و قطع خط لجستيكي ايشان) و همچنين يك طرح جامع جنگي براي رسيدن به لو يانگ از 5 مسير كه اين مسئله نشان داد سائو سائو از مدتها قبل، براي اين امر آماده بود.
اين نقشه نيز بلادرنگ مورد تأييد فرماندهان و جنگ سالاران قرار گرفت و از آن پس، عملاً اين سائو سائو بود كه مسائل نظامي را هدايت و فرماندهي ميكرد و نه يوآن شائو!
اما اولين درگيريها، خيلي زودتر از آنكه انتظار داشتند به وقوع پيوست.
دونگ ژو كه از كمپين يوآن شائو آگاهي پيدا كرده بود، بلافاصله سپاهي 30 هزار نفري به رهبري چهارمين ژنرال پرقدرت و ژنرال جلودار ارتش شيليانگ، يعني (هوا) خوا شيون (Hua Xiong) را به قلعهي چن ليو فرستاد.
با آگاهي از اين امر، يوآن شائو درخواست داوطلب براي جنگيدن با خوا شيون را نمود. گوان يو (Guan Yu Styled Yunchang) قصد به ميدان رفتن را داشت كه ليو بي با سياست ذاتي خود، مانع از اين امر گرديد.
ابتدا يوآن شو فرمانده سپاه خود، شو شه را به ميدان فرستاد. اما خيلي زود خون وي به گوان دائوي خوان شيون آغشته شد و به خاك افتاد.
ژنرال بعدي پان فنگ، ژنرال ليو داي بود كه وي نيز در برابر خوا شيون توان مقابله نداشت و خيلي زود با مرگ خود روبرو گرديد.
اين، تازه فرماندهي چهارم و ضعيفترين چهار فرماندهي دونگ ژو بود (سه فرمانده ديگر همانا لو بو (Lu Bu)، ليو جيه (Liu Jie)، گوا سي (Guo Si) بودند).
درست زماني كه اميدها تبديل به يأس و هراس بر تن جنگ سالاران افتاده بود كه اگر امكان مقابله با اين فرمانده را ندارند، چطور در برابر لو بو توان مقاومت خواهند داشت، ليو بي به گوان يو اجازهي رفتن به ميدان را داد.
باز اين يوآن شو بود كه شروع به تحقير و تمسخر وي كرد. هرچند كه درشتيهاي ژانگ في (Zhang Fei Styled Yide)، پاسخي مناسب به توهينهاي يوآن شو بود، اما باز اين سائو سائو بود كه از گوان يو دفاع و صورت و هيبت وي را چون قهرماني نامي توصيف كرد كه خوا شيون امكان تشخيص وي از يك فرمانده اصيل و نامي را نخواهد داشت.
اما چيزي كه سائو سائو در پي آن بود، محك زدن واقعي سه برادر بود و اين، بزرگترين و بهترين فرصت ممكن براي وي بود. ضمن اينكه ليو بي آنقدر مطمئن از پيروزي گوان يو بود كه سر خود و ژانگ في را ضامن اين پيروزي قرار داد.
در داستانهاي تاريخي آمده است كه سائو سائو از گوان خواست كه قبل از رفتن به ميدان، به افتخارش جامي را با وي سر بكشد. اما گوان يو با همان غرور خاص خود (كه بعدها خواهيم ديد چه مصيبتي را براي وي بوجود خواهد آورد) پاسخ داد كه خوا شيون كه كسي نيست و تا جام سرد نشده، بازخواهد گشت و آنگاه با وي خواهد نوشيد! امري كه باعث شگفتي حضار گرديد.
در واقع همين امر هم اتفاق افتاد و طوري نكشيد كه گوان دائو*ي خونين گوان يو به همراه سر خوا شيون، در جمع هويدا گرديد.
اما باز هم نگاه سائو سائو، به ليو بي بود كه وقتي ديد كوچكترين احساس و شگفتياي در وي ديده نشده و مسئله كاملاً مورد انتظار وي بود، پي برد كه در كشف خود اشتباه نكرده است.
پس از كشته شدن فرمانده سپاه شيليانگ، يوآن شائو به تحريك سائو سائو، دستور درگيري مستقيم با سپاه شيليانگ را صادر كرد و بدين منظور، سپاهي تحت امر ليوبي و سپاهي ديگر با هدايت سون جيان به سپاه شليانگ حمله و آن را قلع و قمع نمود. سپاه ليو بي به اردو بازگشت و سپاه سون جيان به سمت بايما (Baima) كه يكي از مهمترين قلعههاي دونگ ژو بود رهسپار گرديد ...!
--------------------------------------------------------------------
در قسمت بعد درخصوص نقشهي سائو سائو براي رسيدن به لويانگ، به ميدان آمدن دونگ ژو با سپاهي عظيم، نبرد سه برادر با لو بو و البته طرح پنهاني و زيركانهي سائو سائو براي تصرف قدرت صحبت خواهد گرديد.
* Guan Dao، شمشير بلندي بود كه در چين يكي از ابزارهاي اصلي نبرد به شمار ميرفت و معروفترين آن، اژدهاي سبز (Green Dragon Crescent Blade)، گوان دائوي گوان يو بود كه گاهاً نام آن نيز هراس به دل دشمنان ميافكند.
گوان يوي افسانهاي به همراه گوان دائوي معروف خود؛ اژدهاي سبز
نمادهاي ساخته شده از گوان دائوي گوان يو
گوان يو به همراه گوان دائوي معروف خود سوار بر Red Hare
تصويري زيبا و پر ابهت از گوان يو در بازيهاي رايانهاي
مجمسمههاي ساخته شده گوان يو
مجسمهي عظيم و زيباي گوان يو
-------------------------------------------------------
پ.ن 1 : با عرض شرمندگي. هركاري كردم مطلب خلاصهتر بشه تا نوبت به نبرد لو بو با ژانگ في برسه، نشد كه نشد.
ان شاءالله پست بعدي، بيشتر حاوي ديگريها و مسائل نظامي خواهد بود.
پ.ن 2 : در برخي منابع اينطور عنوان شده كه خوا شيون در نبرد با سپاه سون جيان دستگير و اعدام گرديد.
ولي من به شخصه اين روايت مبارزهي وي با گوان يو رو درستتر ميدونم. ضمن اينكه هم در كتاب «عاشقانهي سه پادشاهي» و هم تمامي آثاري كه درخصوص اين واقعه ساخته شده، مرگ خوا شيون بدست گوان يو به تصوير كشيده شده است.
منبع :http://www.military.ir/forums/topic/23242-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%87%E2%80%8C%D9%8A-%D8%B3%D9%87-%D9%BE%D8%A7%D8%AF%D8%B4%D8%A7%D9%87%D9%8A-%D8%A7%D9%88%D9%84%D9%8A%D9%86-%D8%B1%D9%88%D9%8A%D8%A7%D8%B1%D9%88%D9%8A%D9%8A-%D9%84%D9%8A%D9%88-%D8%A8%D9%8A-%D8%A8%D8%A7-%D8%B3/page__st__30#entry284401