دریابان بایندر نامی جاودانه ، در تاریخ دریانوردی ایران
ماجرای زندگی و مرگ افتخار آمیز دریادار بایندر که کارنامه درخشان زندگی او ، علاقه و نقشی که دراحیا نیروی دریائی ایران داشت و سرانجام نیز جان خود را بر سر این اشتیاق نهاد ، انسان را بی اختیار به تکریم و احترام وا می دارد .
از نخستین روزی که فکر تجدید حیات نیروی دریائی ایران در دوره سلطنت پهلوی اول پدیدار شد ، تا بامداد سوم شهریور که نیروی دریائی جوان ایران با آن یورش ناجوانمردانه به نابود گرائید ، همه زیر و بم ها ، فراز و نشیب ها و تحولات نیروی دریائی ، با نام دریادار بایندر در آمیخته است. تا آنجا که اصولا این بخش مهم تاریخ دریانوردی از نام « بایندر » تفکیک ناپذیر است .
غلامعلی بایندر به سال 1277 شمسی به دنیا آمد ، پدرش «علی اکبر دبیر دربار» یکی از بزرگان طایفه بایندر بود .
در اینجا ناچاریم یک اشتباه بزرگ را که در مورد نام پدر بایندر پیش آمده و دامنه آن به کتب تاریخی حتی تاریخ مشروطه شادروان کسروی نیز کشیده شد است ، تصحیح کنیم .
عده ای معتقدند که دریادار بایندر فرزند امیر معزز گروسی است . کسروی در تاریخ مشروطیت ایران می نویسد : « و برتر از آن داستان اردیبل می بود . در آنجا امیر معزز گروسی به دژ خونی هائی برخاسته و نام زشتی از خود در تاریخ گذاشت . »
آنگاه در پاورقی همین صفحه توضیح می دهد :
« این امیر معزز پدر سرتیب بایندر است که در پیش درآمد شهریور 1320 در جنوب مردانگیها از خود نموده ، کشته گردید . در تاریخ نام نیک پسر و نام زشت پدر هر دو خواهد ماند .»
این اشتباه ، نخستین بار در سال 1322 هنگامیکه ماجرای سوم شهریور و شرح حال شهدای نیروی دریائی ، بصورت جزوه های کوچک توسط محمد رضا خلیلی عراقی منتشر میشد ، مطرح می گردید ، اما با آنکه در آنزمان کسروی هنوز در قید حیات بود (سید احمد کسروی در سال 1324 در دادسرای تهران به قتل رسید ) در چاپ های بعدی تاریخ مشروطیت نیز برای اصلاح آن اقدامی نکرد ، اما نویسنده جزوات مورد بحث ، پس از تحقیق کامل ، نظر خود را بدین شرح عنوان کرده است :
« با آنکه در پروند کارگزینی موجود در ستاد ارتش (شعبه بازنشستگی) مرحوم بایندر ، به خط خود در برگ مخصوص تعرفه کارگزینی نام پدر خود را علی اکبر دبیر دربار نوشته و رونوشت مصدق شناسنامه موجود بود ، ولی با این وجود با سرهنگ نصراله بایندر برادر دریادار شهید راجع به این موضوع گفتگو و در نتیجه معلوم شد ، که امیر معزز گروسی عموی دریادار بایندر بوده و پدر دریادار بایندر ، همان علی اکبر دبیر دربار می باشد ، وامیر معزز شخصاً اولادی نداشته تنها برادری داشته است به نام علی اکبر دبیر دربار رئیس ایل بایندری و مرد سلیم النفس و بی آزاری بوده است ، فداکاری فرزند نیز سبب شد که برای همیشه نام پدر هم در تاریخ به نیکی برده شود . »
شهید دریادار بایندر
غلامعلی بایندر در مدرسه دارالفنون کلاس مخصوص مهندسی را به پایان رساند و در سال 1299 شمسی از مدرسه نظام مشیرالدوله ، درجه ستوان دومی فارغ التحصیل شد .
پس از کودتای سوم اسفند به دیزیویون قزاق منتقل گردید و اردو کشی به مازندران در مقام فرماندهی اردو اولین مدال نظامی خود را گرفت و هنگامیکه در فروردین 1301 کلیه سازمانهای سابق ارتش منحل شد ، وی به ارتش جدید منتقل گردید و در رسته توپخانه به خدمت ادامه داد .
بایندر در جنگ با قوای سیمتقو ، سه گلوله خورد و به خاطر ابراز شجاعت در همین نبرد روزچهارم آبان ماه 1301 موفق به دریافت نشان ذولفقار گردید و سماه بعد به عضویت کمسیون نشان ذولفقار در آمد . در خرداد 1302 همراه نخستین کاروان دانشجویان ارتش ایرانی به فرانسه اعزام شد و دانشکده توپخانه پوآتیه و دانشکده تکمیلی فونتن بلورا گذراند و با درجه ستوان یکمی روز اول خرداد 1304 به ایران بازگشت و درلشکر یکم (لشکر تهران) کفالت فرماندهی آتشبار را به عهده گرفت و در همین پست به علت ابراز لیاقت رسما ً به آجودانی مخصوص برگزیده شده و در مقام فرماندهی آتشبار سومین نشان خود مدال تاجگذاری را دریافت داشت و در ماموریت سرکوبی یاغیان غرب به درجه سروانی و دریافت مدال سپه مفختر شد .
در دومین سفر به اروپا از تیر ماه 1307 دانشگاه جنگ فرانسه را با موفقیت طی کرد . روز 25 آذر 1309 به ایران بازگشت و معاونت هنگ اول تیپ مستقل توپخانه پادگان مرکز را عهده دار شد . برای اولین بار آئین نامه قوانین تیرتوپخانه ، توسط او به رشته تحریر در آمد و روز اول فروردین 1310 با درجه سرگردی به فرماندهی هنگ توپخانه منصوب گردید . درست در همین زمان فکر تاسیس نیروی دریائی پیدا شد و بایندر ماموریت یافت که یک گروه 200 نفری را همراه خود برای گرفتن تعلیم به ایتالیا ببرد .او این ماموریت را به خوبی انجام داد . کشتیها و حوض شناور ایران بدستور او خریداری و به ایران حمل شد و پس چند سفر به ایتالیا در سوم مارس 1932 از دولت ایتالیا موفق به دریافت نشان تاج شد .
پس از سه سال سرگردی از فروردین 1313 به درجه ناخدا دومی (سرهنگ 2) نایل گردید و به عنوان نماینده دریائی ایران عضو کمیسیون حل اختلاف با عراق بر سر شط العرب بود . در 1315 در مقام فرماندهی نیروی دریائی ایران به درجه ناخدا یکم و چهار سال بعد به درجه دریاداری (سرتیپی) رسید .
او در نتیجه مسافرتهای بسیار زبانهای فرانسه ، انگلیسی و ایتالیائی را بخوبی می دانست و با زبان ترکی استانبولی آشنائی داشت . آثار او بغیر از شش جلد آئین نامه های توپخانه و مقالات متعدد راجع به این فن و سایر نون نظامی کتابی درباره خلیج فارس است که در ردیف بزرگترین اسناد تاریخی ایران بشمار می رود . آخرین اثر او کتاب اصول دریانوردی بود که در زمان حیات خود موفق به چاپ آن نگردید .
در یکی از مسافرت های لندن ، با دوشیزه ای به نام «امیلی سایکسن» آشنا شد و با اینکه ازدواج افسران ایرانی با زنان خارجی ممنوع شده بود ، در سال 1312 با وی ازدواج کرد .
بایندر به نیروی دریائی ایران عشق می ورزید . سازمان ها و افسران نیروی دریائی را چون فرزندان خود دوست می داشت ، زیرا خود از آغاز تولد این سازمان ، بنیان گذار و رهبر آن بود .
چگونگی شهادت دریادار بایندر ، تا آنجه که گواهی افراد و ظواهر امر نشان می دهد ، بدین شرح بوده است که : ساعت چهار بامداد سوم شهریور در خانه خود با صدای انفجار توپ ، از خواب برمی خیزد . او 48 ساعت بود که به فرماندهی کل پادگان منصوب شده بود ، و تیپ مستقل مرزی را نیز زیر فرمان داشت . به سرعت از خانه خارج شده و تصمیم می گیرد خود را به محوطه نیروی دریائی برساند ، ولی محل پادگان آنطرف رودخانه کارون قرار دارد و رودخانه نیز زیر آتش مسلسل نیروهای مهاجم است . با یک موتور آبی ، از ساحل خرمشهر خود را به محطوطه نیروی دریائی می رساند و پس از تشویق افسران ستاد نیروی دریائی به مقاومت ، خود را به تلگراف خانه رسانده گزارش وقایع را به تهران و اهواز مخابره می کند .آنگاه به قرارگاه فرمانده گردان مرزی رفته عده ای را مامور مقاومت در برابر مهاجمین می کند و خود در اتومیبل قرار گرفته به اتفاق سروان علی مکری نژاد که کفالت فرماندهی گردان یکم هنگ هشت توپخانه را داشت داخل اتومبیل نشسته از راه خشکی عازم خرمشهر می شود. او تصمیم داشت در حفار که از لحاظ نظامی موقعیت مناسبی داشت مستقر شده و فرماندهی ستاد تیپ را در همین منطقه تشکیل دهد و به مقاومت بپردازد.
در این مکان از پیش دو توپ صد و پنج و گروهی سرباز مستقر شده بودند . اما چند دقیقه از حرکت اتومبیل نگذشته بود که ناگهان نیروی موتوریزه مهاجمین راه را بر آنها می بندد . بایندر به راننده فرمان بازگشت می دهد ولی در جهت دیگر نیز با نیروهای مهاجم روبرو می شوند . بایندر و مکری نژاد که اولی به یک تفنگ برنو و دومی به اسلحه کمری مجهز بودند ، پیاده شده و تصمیم می گیرند با استفاده از پستی و بلندی زمین خود را به نهر آب رسانده و با شنا به مرکز فرماندهی در حفار بپیوندند ، اما به محض پیاده شدن ، به فرمان ایست افراد مهاجم مواجه می شوند ، ولی دو افسر در حال مقاومت و جنگ و گریز همچنان خود را به سوی دریا می کشانند ، که یک رگبار مسلسل هر دو را از پای در می آورد .
این حادثه در حوالی پاسگاه نزدیک بی سیم خرمشهر اتفاق می افتد . مهاجمین دو افسر مجروح را به عمارت بی سیم میبرند و چون عطش شدید بر هردو مجروح مستولی شده است ، کمی آب می طلبند ، اما هنوز جرعه های نخستین از گلوی شان پایین نرفته است که یکی پس از دیگر جان می سپارند .
مزار شهید ناوسروان یدالله بایندر برادر شهید دریادار بایندر
ساعتی بعد ، جسد دریادار بایندر را در محوطه نیروی دریائی ، جلوی مجسمه نزدیک دکل پرچم به خاک سپردند . از طرف انگلیسی ها قطعه سنگ کوچکی روی گور نصب شد ، که روی آن نوشته شده بود « اینجا آرمگاه دریادار بایندر است که در سوم شهریور شهید شد.»
شادروان بایندر یکی از فهیم ترین و رشید ترین افسران ایرانی است . گذشته از مدال ها و نشان هائی که همه از شهامت و جانبازی او حکایت می کند . همه آنها که روزی از نزدیک با وی برخورد کرده اند ، ایران پرستی ، عشق به نیروی دریائی اخلاق و کردار پسندیده او را تائید و تحسین می کنند . کار و رفتار او در خارج از کشور نمونه و سرمشق بود و پرونده او پر از تقدیرنامه های کتبی از داخل و خارج کشور است .
زنده ترین نمونه شهامت و ایران پرستی بایندر چگونگی شهادت اوست . وقتی افراد مهاجم انگلیسی به او و مکری نژاد فرمان ایست دادند ، بایندر خیلی خوب می دانست که اگر تیراندازی نکند ، زنده خواهد ماند ، ولی باید ننگ اسارت را گردن نهد . و باز تردید نداشت که با شروع تیراندازی درحالیکه چند گلوله بیشتر نداشت ، زیررگبار مسلسل نیروی مهاجم قرار خواهد گرفت. بایندر بی هیچ تردیدی راه دوم را انتخاب کرد و به شهادت رسید .
و باز نکته حساس تراینکه : بلافاصله پس از اعلام تهاجم نیروهای بیگانه دولت ایران رسماً اعلام کرد قوای مسلح ایران در برابر بیگانگان مقاومت نمی کنند ، و اگر چنین امری نیز اتفاق افتاده ، صرفاً به ابتکار افسران و افراد محلی بوده است .
در نتیجه اگردریادار بایندر دست به هیچگونه مقاومتی نیز نمی زد و تسلیم می شد ، از طرف دولت مرکزی به هیچ وجه مورد بازخواست قرار نمی گرفت . کما انیکه بسیاری از افسران و امرای ارتش ، در همانروزها تسلیم شدند و یا اینکه دست به هیچ نوع مقاومتی نزدند ، و هیچ مشکلی نیز برای آنان ایجاد نشد .
تقدیر چنین خواسته بود که بایند نه شاهد غرق ناوهائی باشد که خود لحظه به لحظه ناظر بر ساختمان و تولد آنها بود و نه تسخیر و مصادره سایر کشتیها و اسارت بازمانده نیروی دریائی را ببیند ، که چون فرزندان خود دوستشان می داشت .
درست درهمان لحظاتیکه بایندر برای همیشه دیده برهم مینهاد . ناوهای ببر و پلنگ نیز آخرین لحظات وجود خود را می گذراندند و هنگامیکه او را به خاک می سپرند ، از نیروی دریائی ایران نیز اثری بر جای نماند .
همسر انگلیسی دریادار بایندر ، بلافاصله پس از شهادت شوهرش ، خوزستان را ترک گفت و درهمدان به نیروهای انگلیسی پیوست و از همانجا عازم لندن شد .
از دریادار بایندر پسری بجای مانده است که رستم بایندر نامدارد و در خدمت شرکت ملی نفت ایران (بود؟!) می باشد .
منابع :
تاریخ مشروطیت – جلد سوم –چاپ اول-ص 128
شهدای ایران – جزوه 7-ص 126 و 127
کتاب دریانوردی ایرانیان