شورش ائوفمیوس
فرصت مناسب برای تصرف سیسیل با شورش ائوفمیوس ، دریاسالار بیزانسی سیسیل به دست آمد . طبق اطلاعات داده شده توسط منابع تاریخی بعدی و بر اساس یک روایت تخیلی ، ائوفمیوس که شهوت او را برای رسیدن به یک زن راهبه کور کرده بود ، وی را ناچار به ازدواج با خود کرد . برادران او به امپراتور میخائیل دوم شکایت بردند و امپراتور به حکمران سیسیل فرمان داد ماجرا را بررسی کند و در صورت صحت اتهامات ، بینی ائوفمیوس را به عنوان کیفر ببرد . ائوفمیوس که در حال بازگشت از یک حمله به سواحل شمال آفریقا بود فهمید که به زودی بازداشت خواهد شد . به همین دلیل به سیراکوز حمله و آن را اشغال کرد . فرماندار سیسیل به کاتانا پناه برد . ائوفمیوس توانست ظرف مدت کوتاهی پشتیبانی رهبران نظامی جزیره را کسب کند . شورشیان نه تنها حمله نیروهای وفادار به امپراتوری به سیراکوز را در هم شکستند بلکه با تعقیب فرماندار او را از کاتانا هم بیرون راندند ، سپس وی را دستگیر کردند و کشتند . ائوفمیوس خود را امپراتور اعلام کرد . الکساندر واسیلیف ، مورخ ، ماجرای رمانتیک شورش را رد می کند و این شورش را سوءاستفاده ائوفمیوس از تضعیف قدرت مرکزی امپراتوری در اثر شورش ( توماس اسلاو ) و فتح جزیره کرت به دست مسلمانان می داند .
در همین حال ، ائوفمیوس با فرار یکی از نزدیک ترین و مهم ترین دوستان خود مواجه شد . این فرد که در منابع عربی با نام( بالاتا ) شناخته می شود ( احتمالا نامش افلاطون ، یا همان پلاتو بوده است ) به همراه پسرعمویش میخائیل که والی پالرمو بود وفاداری خود را به امپراتوری اعلام کردند ، به سیراکوز یورش بردند و با شکست ائوفمیوس او را از شهر بیرون راندند .
ائوفمیوس مانند یکی از پیشینیان خود ، الپیدیوس ، که بر امپراتور ایرن آتنی شوریده بود ، به همراه تعدادی از هواداران خود به دشمنان امپراتوری در افریقیه پناه برد . با فرستادن یک هیئت به دربار اغلبیان ، ائوفمیوس از زیادةالله ، امیر اغلبی درخواست کمک نظامی کرد و پذیرفت در قبال آن خراجگذار اغلبیان باشد . این فرصتی طلایی برای اغلبیان بود که با مشکلات داخلی ناشی از اختلافات قومی عرب های مهاجر و بربرها و شورش های ناشی از اختلاف میان نخبگان نظامی مهاجر عرب رو به رو بودند . برخی از روحانیون مذهب مالکی نیز نیز نظام مالیاتی ( غیراسلامی ) و زندگی پرشکوه و اسراف گرانه حاکمان اغلبی را نقد می کردند . در زمان رسیدن ائوفمیوس ، زیادة الله به تازگی یک شورش خطرناک ساله جند ( نظامیان اعزامی عرب از طرف مرکز خلافت ) به فرماندهی منصور تنبوضی را در هم شکسته بود . با اعلام جهاد به منظور گسترش قلمرو اسلامی در مقیاس بزرگ ، که برای اولین بار در شمال آفریقا پس از فتح اسپانیا در دوره اموی صورت می گرفت ، انتقادات روحانیون خاموش می شد . در همان حال انرژی نظامیان اعزامی از طرف خلافت صرف این درگیری می شد و احتمال شورش کاهش می یافت و منابع ثروت و جمعیت جدیدی نیز به دست می آمد .
اعضای شورای تصمیم گیری زیادة الله در این مورد اختلافاتی داشتند ، اما در پایان سخنان قاضی با نفوذ قیروان ، اسد بن فرات ، که آیاتی از قرآن را برای دفاع از مواضعش به کار گرفت اختلافات را از بین برد . اسد در راس نیروی اعزامی به سیسیل قرار گرفت ، این در حالی بود که او یک قاضی بود و پستش با فرماندهی نظامی سازگار نبود . نیروهای مسلمان ده هزار پیاده و هفت هزار سوار بودند که بیشترشان را عرب های افریقیه و بربرها تشکیل می دادند ، اما احتمالا عرب های اهل خراسان هم همراهشان بودند . ناوگان مسلمان بین هفتاد تا صد کشتی داشت و ناوگان تحت کنترل ائوفمیوس هم به آنان پیوست .
عملیات های اولیه و فتح پالرمو
پیاده شدن مسلمین و محاصره سیراکوز ، 827 تا 828
در 14 ژوئن 827 ناوگان متحد مسلمانان و ائوفمیوس که از خلیج سوسه حرکت کرده بود پس از سه روز به مازارا در ساحل جنوب غربی سیسیل رسید و در آن جا نیروها پیاده شدند . در آن جا سربازان وفادار به ائوفمیوس در انتظارشان بودند . اما این اتحاد به زودی وارد دردسر شد ، مسلمانان بعضی از هوادارن ائوفمیوس را با سربازان وفادار به امپراتوری اشتباه گرفتند و درگیری هایی رخ داد . نیروهای ائوفمیوس دستور داشتند برای شناخته شدن به کلاه خودهایشان بوته ببندند ، اما کمی بعد اسد اعلام کرد برای فتح سیسیل به کمک آنان نیازی ندارد . اندکی بعد بالاتا که به مقام حکمرانی سیسیل منسوب شده بود با نیروهایش پدیدار شد . دو ارتش در دشتی در جنوب شرق مازارا با هم درآویختند و نیروهای اسد در این نبرد پیروز شدند . بالاتا ابتدا به انا و سپس به کالابریا در خاک اصلی ایتالیا عقب نشست و به انتظار ورود نیروهای کمکی ماند . اما مدت کمی پس از ورود به کالابریا ، مرگ گریبان بالاتا را گرفت .
اسد بخشی از نیروها را تحت فرمان ابوزکی کنانی در مازارا نگه داشت و خودش متوجه سیراکوز شد . ارتش مسلمین در طول ساحل جنوبی جزیره در حال پیشروی به سوی سیراکوز بود ، اما در منطقه قلعه القراة ( احتمالا آکرای باستانی ) با سفیران شهر روبه رو شد که پیشنهاد دادند در قبال توقف پیشروی باجگزار آنان شوند . این پیشنهاد احتمالا جهت خرید زمان برای آماده شدن در برابر محاصره بوده است . در همین زمان ائوفمیوس اتحادش با اغلبیان را تضعیف نموده و شروع به برقراری ارتباط با نیروهای امپراتوری کرد . ائوفمیوس به آنان گفت در برابر عرب ها مقاومت کنند . نیروهای اغلبی پیشروی خود را ادامه دادند و شهر را محاصره کردند . بیزانتیوم ( کنستانتینوپل ، قسطنطنیه ) که در این زمان با تهدیدی جدی و نزدیک به مرکز امپراتوری ، تصرف کرت به دست مسلمین ، رو به رو بود توان کمک به جزیره سیسیل را نداشت ، در حالی که مسلمین مرتبا از شمال آفریقا کمک دریافت می کردند . گیوستیانو پارتیسیپازیو ، دوک تحت الحمایه امپراتوری در ونیز به کمک سیراکوز آمد ، ولی نتوانست محاصره شهر را بشکند . اما محاصره کنندگان هم با کمبود تدارکات رو به رو شدند و با گسترش امراض واگیردار در بهار 828 ، اسد بن فرات جان خود را از دست داد . محمد بن ابوالجواری جای او را گرفت . با رسیدن نیروهای کمکی بیزانسی مسلمین محاصره شهر را ترک کردند و سعی کردند به شمال آفریقا برگردند ، اما ناوگان بیزانسی مانع این کار شد . سپاهیان مسلمان ناچار کشتی هایشان را سوزاندند و به قلعه مینئو حمله کردند . پس از تصرف قلعه ظرف سه روز ، سربازان مسلمان در آن پناه گرفتند .
محاصره اول انا و ضد حمله بیزانسیان
ائوفمیوس هر چند با نیروهای امپراتوری تماس هایی داشت ، هنوز به عنوان راهنمای مسلمین در کنارشان بود . اکنون که مسلمانان در تنگنا بودند و اسد هم درگذشته بود ، ائوفمیوس می توانست از آنان برای رسیدن به اهدافش استفاده کند . پس از تصرف مینئو ، ارتش مسلمین به دو بخش تقسیم شد : یک بخش آگریگنتو در غرب را گرفت و بقیه همراه ائوفمیوس به انا حمله کردند . پادگان انا با مهاجمان وارد مذاکره شد و پیشنهاد کرد حکومت ائوفمیوس را بپذیرد ، اما وقتی ائوفمیوس با تعداد کمی از محافظانش با هیئت پادگان دیدار کرد مورد حمله قرار گرفت و کشته شد . معلوم نیست پس از این اتفاق چه بر سر هواداران ائوفمیوس آمد ، این که آنان همراه مسلمین به جنگ ادامه دادند یا پراکنده شدند محل تردید است .
در بهار 829 امپراتور میخائیل دوم یک ناوگان جدید را به فرماندهی تئودوتوس ، که حاکم قبلی جزیره بود و به خوبی با آن آشنایی داشت ، به سیسیل اعزام کرد . تئودودتوس پس از پیاده شدن به انا رفت تا محاصره را بشکند . هر چند این تلاش شکست خورد ، او و برخی از سربازانش توانستند به دژ انا پناه ببرند . مسلمانان اکنون چنان به پیروزی خود اطمینان داشتند که برای حکومت در جزیره به نام زیادة الله و محمد بن ابوالجواری سکه زدند . ابوالجواری اندکی بعد درگذشت و جای او را زبیر بن غوث گرفت .
مدتی بعد تئودوتوس توانست ورق را برگرداند : یک حمله غافلگیرانه سواره نظام مسلمین را از صحنه خارج کرد و در نبرد روز بعد با کشته شدن هزار نفر از سربازان مسلمان ، بقیه به استحکامات باقی مانده شان گریختند و در آن جا محاصره شدند . بخشی از نیروهای مسلمان سعی کردند با یک شبیخون محاصره را بشکنند ، اما تئودوتوس که انتظار چنین حرکتی را داشت طی یک کمین آنان را قتل عام کرد .
نمایی از انای امروزی
باقی مانده نیروهای مسلمان بار دیگر به مینئو پناه بردند . محاصره تئودودتوس آنان را ناچار به خوردن گوشت اسبانشان و حتی سگ های موجود در استحکامات کرد . با شنیدن اخبار این فاجعه ، پادگان مسلمان مستقر در آگریگنتو به مازارا عقب نشست . در بهار 829 سیسیل تقریبا از وجود مهاجمان مسلمان خالی شده بود .شورش ائوفمیوس
فرصت مناسب برای تصرف سیسیل با شورش ائوفمیوس ، دریاسالار بیزانسی سیسیل به دست آمد . طبق اطلاعات داده شده توسط منابع تاریخی بعدی و بر اساس یک روایت تخیلی ، ائوفمیوس که شهوت او را برای رسیدن به یک زن راهبه کور کرده بود ، وی را ناچار به ازدواج با خود کرد . برادران او به امپراتور میخائیل دوم شکایت بردند و امپراتور به حکمران سیسیل فرمان داد ماجرا را بررسی کند و در صورت صحت اتهامات ، بینی ائوفمیوس را به عنوان کیفر ببرد . ائوفمیوس که در حال بازگشت از یک حمله به سواحل شمال آفریقا بود فهمید که به زودی بازداشت خواهد شد . به همین دلیل به سیراکوز حمله و آن را اشغال کرد . فرماندار سیسیل به کاتانا پناه برد . ائوفمیوس توانست ظرف مدت کوتاهی پشتیبانی رهبران نظامی جزیره را کسب کند . شورشیان نه تنها حمله نیروهای وفادار به امپراتوری به سیراکوز را در هم شکستند بلکه با تعقیب فرماندار او را از کاتانا هم بیرون راندند ، سپس وی را دستگیر کردند و کشتند . ائوفمیوس خود را امپراتور اعلام کرد . الکساندر واسیلیف ، مورخ ، ماجرای رمانتیک شورش را رد می کند و این شورش را سوءاستفاده ائوفمیوس از تضعیف قدرت مرکزی امپراتوری در اثر شورش ( توماس اسلاو ) و فتح جزیره کرت به دست مسلمانان می داند .
در همین حال ، ائوفمیوس با فرار یکی از نزدیک ترین و مهم ترین دوستان خود مواجه شد . این فرد که در منابع عربی با نام( بالاتا ) شناخته می شود ( احتمالا نامش افلاطون ، یا همان پلاتو بوده است ) به همراه پسرعمویش میخائیل که والی پالرمو بود وفاداری خود را به امپراتوری اعلام کردند ، به سیراکوز یورش بردند و با شکست ائوفمیوس او را از شهر بیرون راندند .
ائوفمیوس مانند یکی از پیشینیان خود ، الپیدیوس ، که بر امپراتور ایرن آتنی شوریده بود ، به همراه تعدادی از هواداران خود به دشمنان امپراتوری در افریقیه پناه برد . با فرستادن یک هیئت به دربار اغلبیان ، ائوفمیوس از زیادةالله ، امیر اغلبی درخواست کمک نظامی کرد و پذیرفت در قبال آن خراجگذار اغلبیان باشد . این فرصتی طلایی برای اغلبیان بود که با مشکلات داخلی ناشی از اختلافات قومی عرب های مهاجر و بربرها و شورش های ناشی از اختلاف میان نخبگان نظامی مهاجر عرب رو به رو بودند . برخی از روحانیون مذهب مالکی نیز نیز نظام مالیاتی ( غیراسلامی ) و زندگی پرشکوه و اسراف گرانه حاکمان اغلبی را نقد می کردند . در زمان رسیدن ائوفمیوس ، زیادة الله به تازگی یک شورش خطرناک ساله جند ( نظامیان اعزامی عرب از طرف مرکز خلافت ) به فرماندهی منصور تنبوضی را در هم شکسته بود . با اعلام جهاد به منظور گسترش قلمرو اسلامی در مقیاس بزرگ ، که برای اولین بار در شمال آفریقا پس از فتح اسپانیا در دوره اموی صورت می گرفت ، انتقادات روحانیون خاموش می شد . در همان حال انرژی نظامیان اعزامی از طرف خلافت صرف این درگیری می شد و احتمال شورش کاهش می یافت و منابع ثروت و جمعیت جدیدی نیز به دست می آمد .
اعضای شورای تصمیم گیری زیادة الله در این مورد اختلافاتی داشتند ، اما در پایان سخنان قاضی با نفوذ قیروان ، اسد بن فرات ، که آیاتی از قرآن را برای دفاع از مواضعش به کار گرفت اختلافات را از بین برد . اسد در راس نیروی اعزامی به سیسیل قرار گرفت ، این در حالی بود که او یک قاضی بود و پستش با فرماندهی نظامی سازگار نبود . نیروهای مسلمان ده هزار پیاده و هفت هزار سوار بودند که بیشترشان را عرب های افریقیه و بربرها تشکیل می دادند ، اما احتمالا عرب های اهل خراسان هم همراهشان بودند . ناوگان مسلمان بین هفتاد تا صد کشتی داشت و ناوگان تحت کنترل ائوفمیوس هم به آنان پیوست .
عملیات های اولیه و فتح پالرمو
پیاده شدن مسلمین و محاصره سیراکوز ، 827 تا 828
در 14 ژوئن 827 ناوگان متحد مسلمانان و ائوفمیوس که از خلیج سوسه حرکت کرده بود پس از سه روز به مازارا در ساحل جنوب غربی سیسیل رسید و در آن جا نیروها پیاده شدند . در آن جا سربازان وفادار به ائوفمیوس در انتظارشان بودند . اما این اتحاد به زودی وارد دردسر شد ، مسلمانان بعضی از هوادارن ائوفمیوس را با سربازان وفادار به امپراتوری اشتباه گرفتند و درگیری هایی رخ داد . نیروهای ائوفمیوس دستور داشتند برای شناخته شدن به کلاه خودهایشان بوته ببندند ، اما کمی بعد اسد اعلام کرد برای فتح سیسیل به کمک آنان نیازی ندارد . اندکی بعد بالاتا که به مقام حکمرانی سیسیل منسوب شده بود با نیروهایش پدیدار شد . دو ارتش در دشتی در جنوب شرق مازارا با هم درآویختند و نیروهای اسد در این نبرد پیروز شدند . بالاتا ابتدا به انا و سپس به کالابریا در خاک اصلی ایتالیا عقب نشست و به انتظار ورود نیروهای کمکی ماند . اما مدت کمی پس از ورود به کالابریا ، مرگ گریبان بالاتا را گرفت .
اسد بخشی از نیروها را تحت فرمان ابوزکی کنانی در مازارا نگه داشت و خودش متوجه سیراکوز شد . ارتش مسلمین در طول ساحل جنوبی جزیره در حال پیشروی به سوی سیراکوز بود ، اما در منطقه قلعه القراة ( احتمالا آکرای باستانی ) با سفیران شهر روبه رو شد که پیشنهاد دادند در قبال توقف پیشروی باجگزار آنان شوند . این پیشنهاد احتمالا جهت خرید زمان برای آماده شدن در برابر محاصره بوده است . در همین زمان ائوفمیوس اتحادش با اغلبیان را تضعیف نموده و شروع به برقراری ارتباط با نیروهای امپراتوری کرد . ائوفمیوس به آنان گفت در برابر عرب ها مقاومت کنند . نیروهای اغلبی پیشروی خود را ادامه دادند و شهر را محاصره کردند . بیزانتیوم ( کنستانتینوپل ، قسطنطنیه ) که در این زمان با تهدیدی جدی و نزدیک به مرکز امپراتوری ، تصرف کرت به دست مسلمین ، رو به رو بود توان کمک به جزیره سیسیل را نداشت ، در حالی که مسلمین مرتبا از شمال آفریقا کمک دریافت می کردند . گیوستیانو پارتیسیپازیو ، دوک تحت الحمایه امپراتوری در ونیز به کمک سیراکوز آمد ، ولی نتوانست محاصره شهر را بشکند . اما محاصره کنندگان هم با کمبود تدارکات رو به رو شدند و با گسترش امراض واگیردار در بهار 828 ، اسد بن فرات جان خود را از دست داد . محمد بن ابوالجواری جای او را گرفت . با رسیدن نیروهای کمکی بیزانسی مسلمین محاصره شهر را ترک کردند و سعی کردند به شمال آفریقا برگردند ، اما ناوگان بیزانسی مانع این کار شد . سپاهیان مسلمان ناچار کشتی هایشان را سوزاندند و به قلعه مینئو حمله کردند . پس از تصرف قلعه ظرف سه روز ، سربازان مسلمان در آن پناه گرفتند .
محاصره اول انا و ضد حمله بیزانسیان
ائوفمیوس هر چند با نیروهای امپراتوری تماس هایی داشت ، هنوز به عنوان راهنمای مسلمین در کنارشان بود . اکنون که مسلمانان در تنگنا بودند و اسد هم درگذشته بود ، ائوفمیوس می توانست از آنان برای رسیدن به اهدافش استفاده کند . پس از تصرف مینئو ، ارتش مسلمین به دو بخش تقسیم شد : یک بخش آگریگنتو در غرب را گرفت و بقیه همراه ائوفمیوس به انا حمله کردند . پادگان انا با مهاجمان وارد مذاکره شد و پیشنهاد کرد حکومت ائوفمیوس را بپذیرد ، اما وقتی ائوفمیوس با تعداد کمی از محافظانش با هیئت پادگان دیدار کرد مورد حمله قرار گرفت و کشته شد . معلوم نیست پس از این اتفاق چه بر سر هواداران ائوفمیوس آمد ، این که آنان همراه مسلمین به جنگ ادامه دادند یا پراکنده شدند محل تردید است .
در بهار 829 امپراتور میخائیل دوم یک ناوگان جدید را به فرماندهی تئودوتوس ، که حاکم قبلی جزیره بود و به خوبی با آن آشنایی داشت ، به سیسیل اعزام کرد . تئودودتوس پس از پیاده شدن به انا رفت تا محاصره را بشکند . هر چند این تلاش شکست خورد ، او و برخی از سربازانش توانستند به دژ انا پناه ببرند . مسلمانان اکنون چنان به پیروزی خود اطمینان داشتند که برای حکومت در جزیره به نام زیادة الله و محمد بن ابوالجواری سکه زدند . ابوالجواری اندکی بعد درگذشت و جای او را زبیر بن غوث گرفت .
مدتی بعد تئودوتوس توانست ورق را برگرداند : یک حمله غافلگیرانه سواره نظام مسلمین را از صحنه خارج کرد و در نبرد روز بعد با کشته شدن هزار نفر از سربازان مسلمان ، بقیه به استحکامات باقی مانده شان گریختند و در آن جا محاصره شدند . بخشی از نیروهای مسلمان سعی کردند با یک شبیخون محاصره را بشکنند ، اما تئودوتوس که انتظار چنین حرکتی را داشت طی یک کمین آنان را قتل عام کرد .
نمایی از انای امروزی
باقی مانده نیروهای مسلمان بار دیگر به مینئو پناه بردند . محاصره تئودودتوس آنان را ناچار به خوردن گوشت اسبانشان و حتی سگ های موجود در استحکامات کرد . با شنیدن اخبار این فاجعه ، پادگان مسلمان مستقر در آگریگنتو به مازارا عقب نشست . در بهار 829 سیسیل تقریبا از وجود مهاجمان مسلمان خالی شده بود .شورش ائوفمیوس
فرصت مناسب برای تصرف سیسیل با شورش ائوفمیوس ، دریاسالار بیزانسی سیسیل به دست آمد . طبق اطلاعات داده شده توسط منابع تاریخی بعدی و بر اساس یک روایت تخیلی ، ائوفمیوس که شهوت او را برای رسیدن به یک زن راهبه کور کرده بود ، وی را ناچار به ازدواج با خود کرد . برادران او به امپراتور میخائیل دوم شکایت بردند و امپراتور به حکمران سیسیل فرمان داد ماجرا را بررسی کند و در صورت صحت اتهامات ، بینی ائوفمیوس را به عنوان کیفر ببرد . ائوفمیوس که در حال بازگشت از یک حمله به سواحل شمال آفریقا بود فهمید که به زودی بازداشت خواهد شد . به همین دلیل به سیراکوز حمله و آن را اشغال کرد . فرماندار سیسیل به کاتانا پناه برد . ائوفمیوس توانست ظرف مدت کوتاهی پشتیبانی رهبران نظامی جزیره را کسب کند . شورشیان نه تنها حمله نیروهای وفادار به امپراتوری به سیراکوز را در هم شکستند بلکه با تعقیب فرماندار او را از کاتانا هم بیرون راندند ، سپس وی را دستگیر کردند و کشتند . ائوفمیوس خود را امپراتور اعلام کرد . الکساندر واسیلیف ، مورخ ، ماجرای رمانتیک شورش را رد می کند و این شورش را سوءاستفاده ائوفمیوس از تضعیف قدرت مرکزی امپراتوری در اثر شورش ( توماس اسلاو ) و فتح جزیره کرت به دست مسلمانان می داند .
در همین حال ، ائوفمیوس با فرار یکی از نزدیک ترین و مهم ترین دوستان خود مواجه شد . این فرد که در منابع عربی با نام( بالاتا ) شناخته می شود ( احتمالا نامش افلاطون ، یا همان پلاتو بوده است ) به همراه پسرعمویش میخائیل که والی پالرمو بود وفاداری خود را به امپراتوری اعلام کردند ، به سیراکوز یورش بردند و با شکست ائوفمیوس او را از شهر بیرون راندند .
ائوفمیوس مانند یکی از پیشینیان خود ، الپیدیوس ، که بر امپراتور ایرن آتنی شوریده بود ، به همراه تعدادی از هواداران خود به دشمنان امپراتوری در افریقیه پناه برد . با فرستادن یک هیئت به دربار اغلبیان ، ائوفمیوس از زیادةالله ، امیر اغلبی درخواست کمک نظامی کرد و پذیرفت در قبال آن خراجگذار اغلبیان باشد . این فرصتی طلایی برای اغلبیان بود که با مشکلات داخلی ناشی از اختلافات قومی عرب های مهاجر و بربرها و شورش های ناشی از اختلاف میان نخبگان نظامی مهاجر عرب رو به رو بودند . برخی از روحانیون مذهب مالکی نیز نیز نظام مالیاتی ( غیراسلامی ) و زندگی پرشکوه و اسراف گرانه حاکمان اغلبی را نقد می کردند . در زمان رسیدن ائوفمیوس ، زیادة الله به تازگی یک شورش خطرناک ساله جند ( نظامیان اعزامی عرب از طرف مرکز خلافت ) به فرماندهی منصور تنبوضی را در هم شکسته بود . با اعلام جهاد به منظور گسترش قلمرو اسلامی در مقیاس بزرگ ، که برای اولین بار در شمال آفریقا پس از فتح اسپانیا در دوره اموی صورت می گرفت ، انتقادات روحانیون خاموش می شد . در همان حال انرژی نظامیان اعزامی از طرف خلافت صرف این درگیری می شد و احتمال شورش کاهش می یافت و منابع ثروت و جمعیت جدیدی نیز به دست می آمد .
اعضای شورای تصمیم گیری زیادة الله در این مورد اختلافاتی داشتند ، اما در پایان سخنان قاضی با نفوذ قیروان ، اسد بن فرات ، که آیاتی از قرآن را برای دفاع از مواضعش به کار گرفت اختلافات را از بین برد . اسد در راس نیروی اعزامی به سیسیل قرار گرفت ، این در حالی بود که او یک قاضی بود و پستش با فرماندهی نظامی سازگار نبود . نیروهای مسلمان ده هزار پیاده و هفت هزار سوار بودند که بیشترشان را عرب های افریقیه و بربرها تشکیل می دادند ، اما احتمالا عرب های اهل خراسان هم همراهشان بودند . ناوگان مسلمان بین هفتاد تا صد کشتی داشت و ناوگان تحت کنترل ائوفمیوس هم به آنان پیوست .
عملیات های اولیه و فتح پالرمو
پیاده شدن مسلمین و محاصره سیراکوز ، 827 تا 828
در 14 ژوئن 827 ناوگان متحد مسلمانان و ائوفمیوس که از خلیج سوسه حرکت کرده بود پس از سه روز به مازارا در ساحل جنوب غربی سیسیل رسید و در آن جا نیروها پیاده شدند . در آن جا سربازان وفادار به ائوفمیوس در انتظارشان بودند . اما این اتحاد به زودی وارد دردسر شد ، مسلمانان بعضی از هوادارن ائوفمیوس را با سربازان وفادار به امپراتوری اشتباه گرفتند و درگیری هایی رخ داد . نیروهای ائوفمیوس دستور داشتند برای شناخته شدن به کلاه خودهایشان بوته ببندند ، اما کمی بعد اسد اعلام کرد برای فتح سیسیل به کمک آنان نیازی ندارد . اندکی بعد بالاتا که به مقام حکمرانی سیسیل منسوب شده بود با نیروهایش پدیدار شد . دو ارتش در دشتی در جنوب شرق مازارا با هم درآویختند و نیروهای اسد در این نبرد پیروز شدند . بالاتا ابتدا به انا و سپس به کالابریا در خاک اصلی ایتالیا عقب نشست و به انتظار ورود نیروهای کمکی ماند . اما مدت کمی پس از ورود به کالابریا ، مرگ گریبان بالاتا را گرفت .
اسد بخشی از نیروها را تحت فرمان ابوزکی کنانی در مازارا نگه داشت و خودش متوجه سیراکوز شد . ارتش مسلمین در طول ساحل جنوبی جزیره در حال پیشروی به سوی سیراکوز بود ، اما در منطقه قلعه القراة ( احتمالا آکرای باستانی ) با سفیران شهر روبه رو شد که پیشنهاد دادند در قبال توقف پیشروی باجگزار آنان شوند . این پیشنهاد احتمالا جهت خرید زمان برای آماده شدن در برابر محاصره بوده است . در همین زمان ائوفمیوس اتحادش با اغلبیان را تضعیف نموده و شروع به برقراری ارتباط با نیروهای امپراتوری کرد . ائوفمیوس به آنان گفت در برابر عرب ها مقاومت کنند . نیروهای اغلبی پیشروی خود را ادامه دادند و شهر را محاصره کردند . بیزانتیوم ( کنستانتینوپل ، قسطنطنیه ) که در این زمان با تهدیدی جدی و نزدیک به مرکز امپراتوری ، تصرف کرت به دست مسلمین ، رو به رو بود توان کمک به جزیره سیسیل را نداشت ، در حالی که مسلمین مرتبا از شمال آفریقا کمک دریافت می کردند . گیوستیانو پارتیسیپازیو ، دوک تحت الحمایه امپراتوری در ونیز به کمک سیراکوز آمد ، ولی نتوانست محاصره شهر را بشکند . اما محاصره کنندگان هم با کمبود تدارکات رو به رو شدند و با گسترش امراض واگیردار در بهار 828 ، اسد بن فرات جان خود را از دست داد . محمد بن ابوالجواری جای او را گرفت . با رسیدن نیروهای کمکی بیزانسی مسلمین محاصره شهر را ترک کردند و سعی کردند به شمال آفریقا برگردند ، اما ناوگان بیزانسی مانع این کار شد . سپاهیان مسلمان ناچار کشتی هایشان را سوزاندند و به قلعه مینئو حمله کردند . پس از تصرف قلعه ظرف سه روز ، سربازان مسلمان در آن پناه گرفتند .
محاصره اول انا و ضد حمله بیزانسیان
ائوفمیوس هر چند با نیروهای امپراتوری تماس هایی داشت ، هنوز به عنوان راهنمای مسلمین در کنارشان بود . اکنون که مسلمانان در تنگنا بودند و اسد هم درگذشته بود ، ائوفمیوس می توانست از آنان برای رسیدن به اهدافش استفاده کند . پس از تصرف مینئو ، ارتش مسلمین به دو بخش تقسیم شد : یک بخش آگریگنتو در غرب را گرفت و بقیه همراه ائوفمیوس به انا حمله کردند . پادگان انا با مهاجمان وارد مذاکره شد و پیشنهاد کرد حکومت ائوفمیوس را بپذیرد ، اما وقتی ائوفمیوس با تعداد کمی از محافظانش با هیئت پادگان دیدار کرد مورد حمله قرار گرفت و کشته شد . معلوم نیست پس از این اتفاق چه بر سر هواداران ائوفمیوس آمد ، این که آنان همراه مسلمین به جنگ ادامه دادند یا پراکنده شدند محل تردید است .
در بهار 829 امپراتور میخائیل دوم یک ناوگان جدید را به فرماندهی تئودوتوس ، که حاکم قبلی جزیره بود و به خوبی با آن آشنایی داشت ، به سیسیل اعزام کرد . تئودودتوس پس از پیاده شدن به انا رفت تا محاصره را بشکند . هر چند این تلاش شکست خورد ، او و برخی از سربازانش توانستند به دژ انا پناه ببرند . مسلمانان اکنون چنان به پیروزی خود اطمینان داشتند که برای حکومت در جزیره به نام زیادة الله و محمد بن ابوالجواری سکه زدند . ابوالجواری اندکی بعد درگذشت و جای او را زبیر بن غوث گرفت .
مدتی بعد تئودوتوس توانست ورق را برگرداند : یک حمله غافلگیرانه سواره نظام مسلمین را از صحنه خارج کرد و در نبرد روز بعد با کشته شدن هزار نفر از سربازان مسلمان ، بقیه به استحکامات باقی مانده شان گریختند و در آن جا محاصره شدند . بخشی از نیروهای مسلمان سعی کردند با یک شبیخون محاصره را بشکنند ، اما تئودوتوس که انتظار چنین حرکتی را داشت طی یک کمین آنان را قتل عام کرد .
نمایی از انای امروزی
باقی مانده نیروهای مسلمان بار دیگر به مینئو پناه بردند . محاصره تئودودتوس آنان را ناچار به خوردن گوشت اسبانشان و حتی سگ های موجود در استحکامات کرد . با شنیدن اخبار این فاجعه ، پادگان مسلمان مستقر در آگریگنتو به مازارا عقب نشست . در بهار 829 سیسیل تقریبا از وجود مهاجمان مسلمان خالی شده بود .
منبع :
http://wars-and-history.mihanblog.com/post/1220