loading...

میلیتاری (Military) |مقالات نظامی

ابتدای زندگی فون مانشتاین دهمین فرزند یک نظامی پروسی بود و در برلین به دنیا آمد. پدران او به خانواده های اشرافی لهستانی نسب می بردند. چون خاله ی او ،همسر سپهبد جورج فون ماشتاین، بچه دار نمی شد

آخرین ارسال های انجمن
عادل خوجه بازدید : 2783 سه شنبه 06 مرداد 1394 نظرات (0)

ابتدای زندگی

فون مانشتاین دهمین فرزند یک نظامی پروسی بود و در برلین به دنیا آمد. پدران او به خانواده های اشرافی لهستانی نسب می بردند. چون خاله ی او ،همسر سپهبد جورج فون ماشتاین، بچه دار نمی شد او را به خانواده ی خاله اش سپردند. تقریبا تمامی فامیل او نظامی بوده و بسیاری از آنها به درجه ی ژنرالی رسیده بودند.

مانشتاین از سال 1894 تا 1899 به یک مدرسه ی مذهبی در استراسبورگ فرستاده شد. در سال 1906 و پس از 6 سال تحصیل در مدرسه ی درجه داری مانشتاین جوان به یک هنگ پیاده پیوست. در ژانویه ی سال 1907 اریک به درجه ی ستوانی رسید و در اکتبر 1913 برای طی کردن یک دوره ی ستاد به آکادمی جنگ پروس فرستاده شد. یکسال بعد جنگ جهانی اول شروع شد و او تنها توانست تنها یکسال از این دوره را طی کند. مانشتاین هیچگاه نتوانست دوره ی ستاد را تمام کند.

جنگ جهانی اول

در ابتدای جنگ جهانی اول مانشتاین به بلژیک فرستاده شد. او در فتح شهر نامور شرکت داشت. در ماه سپتامبر واحد او به پروس شرقی فرستاده شد و به ارتش هشتم ،تحت فرمان هیندنبرگ، پیوست. پس از مدتی واحد او به ارتش نهم پیوست که در حال حرکت از سیلسیا به سمت ورشو بود. ضدحمله ی روسها ارتش نهم را  ،که بیش از حد بازشده بود، عقب راند و اریک در طی عقب نشینی زخمی شد و به مدت شش ماه در بیمارستان بستری شد.

در ژوئن 1915 مانشتاین به عنوان دستیار افسر ستاد ارتش دهم انتخاب شد. کمی بعد او به درجه ی سروانی رسید و یادگرفت که چگونه عملیات هجومی را طرح ریزی کند. او در نبرد وردن (1916) در ستاد ارتش دهم حضور داشت. در سال 1917 مانشتاین به ستاد لشکر چهارم سواره نظام در ریگا فرستاده شد. با صلح بین آلمان و روسیه واحد مانشتاین از جبهه ی شرق آزاد شد و او را به لشکر 213ام پیاده در ریمز فرستادند. مانشتاین تا زمان تسلیم شدن آلمان در همان واحد باقی ماند.

بین دو جنگ جهانی

در سال 1920 مانشتاین با دختر یک زمین دار سیلسیایی ازدواج کرد. حاصل این ازدواج یک دختر و دو پسر بود. اریک یکی از معدود افسرانی بود که برای خدمت در ارتش کوچک آلمان پس از جنگ جهانی اول انتخاب شد. او در سال 1921 به فرماندهی گروهان ششم از هنگ پنجم پیاده ی پروس رسید و پس از آن تا سال 1927 به تدریس تاریخ و تاکتیک در ستادکل پرداخت. در این سال او به درجه ی سرگردی ارتقاپیدا کرد و برای بازدید از تأسیسات نظامی کشورهای دیگر به سفرهای خارجی فرستاده شد. کمی بعد او به درجه ی سرهنگ دومی رسید و به عنوان فرمانده ی یک گردان پیاده ی سبک از هنگ چهارم پیاده تا سال 1934 خدمت کرد. یکسال قبل رژیم نازی بر سر کار آمده بود و هیتلر به صورت پنهانی عهدنامه ی ورسای را کنار گذاشته بود و قصد داشت تا تجدید سلاح آلمان را آغازکند.

مانشتاین در فوریه 1934 با درجه ی سرهنگ تمامی به برلین بازگشت. یکسال بعد او رئیس عملیات ستاد کل نیروی زمینی شد. او در طی این مدت مشغول کشیدن نقشه ی دفاع از آلمان در صورت تهاجم احتمالی فرانسه بود. در این زمان بود که مانشتاین باهاینز گودریان و اسوالد لوتز آشنا شد. این دو از نظریات جدیدی درباره ی جنگهای مدرن داشتند و بر اهمیت استفاده از زرهی در جنگ تأکید می کردند. به هرحال فرماندهانی چون ژنرال بک ،فرمانده ی ستاد کل ارتش، طرفدار نظریات سنتی بودند و با طرفدران مکتب زرهی مخالفت می کردند. مانشتاین در میان این دو نظریه به سمت یک راه سوم گرایش یافت: اشترومشاتز یا توپهای هجومی خودکششی. این توپها وظیفه داشتند تا پیاده نظام را در طی تهاجم دنبال کرده و از نیروهای تک ور به صورت مناسبی با آتش خود پشتیبانی کنند. در طی جنگ جهانی دوم توپهای هجومی به صورت یکی از موثرترین و ارزانترین سلاحهای ورماخت درآمد.

در اکتبر 1936 مانشتاین به درجه ی سرتیپی رسید و عضو ستاد کل ژنرال بک شد. در فوریه 1938 او را به عنوان فرمانده لشکر 18ام پیاده و با درجه ی سرتیپ تمام به سیلسیا فرستادند. این امر بدان معنا بود که پس از برکناری یا بازنشستگی بک پست ژنرال بک به مانشتاین نمی رسید. پس از استعفای بک مقام او به ژنرال هالدر رسید و هالدر دوباره مانشتاین را به ستادکل بازگرداند. در روز 20 آوریل 1939 مانشتاین به مناسبت پنجاهمین سالگرد تولد پیشوا سخنرانی کرد و هیتلر را فرستاده ی خداوند خواند. او اخطار داد: "اگر دنیای متخاصم بر گرد آلمان حصار بکشد تا راه پیشرفت مردم آلمان را به سوی آینده سد کند از اینکه جهان را در یک جنگ جهانی دیگر ببیند خوشحال خواهدشد."

جنگ جهانی  دوم؛لهستان

در روز 18 آگوست 1939 و در طی برنامه ی آماده سازی ورماخت برای تهاجم به لهستان (پرونده ی سفید)، مانشتاین به ریاست ستاد ژنرال روندشتدت ،فرمانده ی گروه ارتش جنوب، منصوب بشد. او در این مقام با فرمانده عملیات روندشتدت ،سرهنگبلومنتریت، بر روی نقشه ی تهاجم کار می کرد. روندشتدت با نقشه ی مانشتاین مبنی بر تمرکز تمامی واحدهای زرهی در ارتش دهم ،به فرماندهی رایشنو، موافق بود. قرار بود این مشت زرهی خطوط لهستانی ها را بشکافد تا تمام آنها را در غرب رودخانه ی ویستولا به دام اندازد. در نقشه ی مانشتاین دو ارتش دیگر گروه ارتش دهم ،یعنی ارتش چهاردهم به فرماندهی ژنرال لیست و ارتش هشتم به فرماندهی بلاکویتز، باید حرکتهای جناحی برای پشتیبانی از حرکت رایشنو را فراهم می کردند. مانشتاین شخصا با حمله به لهستان مخالف بود چرا که فکر می کرد باید این کشور را به عنوان یک ضربه گیر بین آلمان و شوروی [سابق] حفظ کزد. او همچنین از حمله ی غافلگیرانه ی متفقین در زمان حمله به لهستان و درگیر شدن آلمان در دو جبهه واهمه داشت.

در روز 22 آگوست 1939 کنفرانسی با حضور هیتلر برگذار شد. مانشتاین بعدتر در خاطراتش نوشت که از جملات هیتلر سیاست منقرض کردن لهستانی ها را برداشت نکرده است. او هنگامی با این سیاست روبرو شد که جوخه های مرگ اس.اس به همراه ورماخت وارد لهستان شدند و تمام مخالفان نازیها را ،علاوه بر یهودیان و کولیها، از دم تیغ گذراندند. پس از جنگ، مانشتاین در دادگاه نورنبرگ به خاطر مرگ یهودیان و اسرای جنگ در محدوده ی تحت فرمانش محاکمه شد.

در روز اول سپتامبر 1939 تهاجم ورماخت به لهستان شروع شد. گروه ارتش جنوب به تعاقب لهستانی ها پرداخت. طبق نقشه قرار بود که چنگال ارتش هشتم از سمت شمال به سوی لودز بازشود. ارتش دهم در مرکز ،به همراه واحدهای زرهی و مکانیزه ی خود، به سوی رود ویستولا حرکت کند و ارتش چهاردهم از سمت جنوب لهستانی ها را در کارکو به دام اندازد. لهستانی ها در روزهای هشتم تا چهاردهم بین 6 سپاه آلمانی به تله افتادند. انعطاف پذیری و چالاکی آلمانها سبب شد تا قسمت عمده ای از لهستانی ها در نبرد بزورا (8-19 سپتامبر) محاصره شوند. آخرین واحد لهستانی در روز ششم اکتبر تسلیم شد و جنگ در لهستان به پایان رسید.

جنگ جهانی دوم؛ نبرد آردن

 

File:Evolution of Plan Yellow.PNG

تغییرات نقشه ی حمله ی ورماخت به فرانسه، هلند وبلژیک.

سپهبد براخیتش، هالدر و دیگر اعضای ستاد کل در اواسط سال 1939 مشغول طرح حمله به فرانسه (پرونده ی زرد) بودند. این طرح در حقیقت نسخه ی بروز شده ای ازطرح معروف فون اشلیفن در جنگ جهانی اول بود. مانشتاین ،که خود در جنگ جهانی اول حضور داشت، از این نقشه چندان راضی نبود چرا که حمله به بلژیک و هلند را موجب زمینگیرشدن ورماخت می دانست. از نظر او چنین حمله ای در نهایت به یک جنگ خندقی دیگر ختم می شد. او نقشه ای دیگر طراحی کرد و توسط روندشتدت آن را به ستاد کل ارائه کرد.

نقشه ی مانشتاین عنصر حمله به بلژیک و هلند را در بر داشت اما تنها به عنوان یک تله برای بیرون کشیدن ارتشهای متفقین. پس از آن، حمله ی اصلی آلمان باید از طریق جنگ آردن ،که کسی انتظار حمله از آنجا را نداشت، انجام می شد تا جبهه ی متفقین به دو نیم شود. در این صورت ورماخت با یک  حرکت احاطه ای به سمت کانال مانش می توانست متفقین را در بلژیک و هلند به دام اندازد. از طرف دیگر ورماخت می توانست با چرخش به سمت جنوب خط دفاعی ماژینو را دور بزند و با کمترین تلفات این مانع را از میان بردارد.

ستادکل با طرح مانشتاین مخالفت کرد اما هنگامی که طرح حمله ی آلمانها به صورت اتفاقی به دست بلژیکی ها افتاد هیتلر دستور داد تا طرح مانشتاین به عنوان یک طرح جایگزین مورد بررسی قرارگیرد. این امر خصومت هالدر و براخیتش را برانگیخت و آنها مانشتاین را از ستاد روندشتدت خارج کردند به فرماندهی یک سپاه گماردند. در نهایت هیتلر با نقشه ی مانشتاین موافقت کرد اما مانشتاین و سپاه تحت فرمانش نتوانستند نقشی اساسی در حمله به فرانسه پیداکنند. مانشتاین پس از تهاجم به درجه ی سرلشکری رسید و به مدال صلیب شوالیه با صلیب آهنی دست یافت.

جنگ جهانی دوم؛ حمله به جزیره

پس از شکست فرانسه عملیات شیردریایی برای تنبیه بریتانیا در دستور کار ورماخت قرارگرفت. مانشتاین این عملیات را خطرناک ولی لازم می دانست. قرار بود که سپاه تحت فرمان او جزء اولین واحدهای تک ور باشند اما شکست لوفت وافه در رسیدن به برتری هوایی در طی نبرد بریتانیا سبب شد تا کل طرح شیردریایی به بایگانی سپرده شود. هیتلر سرگرمی بزرگتری یافته بود.

جنگ جهانی دوم؛ عملیات بارباروسا

 

مانشتاین به همراه ژنرال اریک براندنبرگر یکی از فرماندهان لشکرش،ژوئن 1941

در ابتدای سال 1941 ستادکل نیروی زمینی در حال برنامه ریزی حمله به روسیه ی شوروی بود. این عملیات، عملیات بارباروسا نام گرفت. در روز 15 مارس مانشتاین به فرماندهی سپاه 56ام زرهی رسید. سپاه او عضوی از ارتش زرهی چهارم تحت فرمانژنرال هوپنر بود که خود قسمتی از گروه ارتش شمال تحت فرمان ژنرال فون لیب به حساب می آمد. گروه ارتش شمال وظیفه داشت تا از سمت شمال کشورهای حوزه ی دریای بالتیک را درنوردیده و تا لنینگراد پیشروی کند. مانشتاین 6 روز قبل از آغاز عملیات به جبهه رفت. در روز 22 ژوئن عملیات بارباروسا با آتش سنگین توپخانه ی آلمان در تمام طول مرز روسیه آغازشد. سپاه تحت فرمان مانشتاین حرکت به سوی رود دوینا را به همراه سپاه زرهی ژنرال راینهارد آغازکرد تا پلهای نزدیک شهر داوگاوپیل را حفظ کند. ضدحملات روسها بر روی سپاه راینهارد متمرکز شدند و در نتیجه مانشتاین به سرعت پیشروی کرد و در عرض 100 ساعت توانست به رود دوینا برسد. او در آنجا چند ضدحمله را دفع کرد و منتظر رسیدن راینهارد شد. راینهارد چنگال خود را بازکرد و تعدادی از واحدهای روسی بین دو سپاه زرهی آلمان در لوگا محاصره شدند.

File:German advance into USSR.png 

پیشروی گروه ارتش شمال بین ماه های ژوئن تا دسامبر 1941

پس از آن مانشتاین بدون اینکه جناحین خود را حفاظت کند با سرعت به میان مواضع روسها رخنه کرد. اینبار اما در روز 15 جولای سپاه زرهی مانشتاین هدف ضدحمله ی سپاه یازدهم روسها به فرماندهی نیکولای واتوتین قرار گرفت و لشکر هشتم زرهی او از بقیه ی سپاه جداافتاد. مانشتاین ناچارشد تا در دنو سپاهش را دوباره سازمان دهد. لشکر هشتم زرهی ،که تلفات زیادی دیده بود، برای تعقیب پارتیزانها فرستاده شد و لشکر چهارم اس.اس به مانشتاین واگذارشد. در نتیجه ی این تغییرات زمانبندی مانشتاین به هم خورد و نقشه های او برای تصرف لوگا به تعویق افتاد.

در روز دهم آگوست به مانشتاین فرمان داده شد تا لوگا را واگذاشته و به سمت لنینگراد لشکرکشی کند. اندکی بعد به او گفته شد تا به سمت استارایا روسا برود تا سپاه دهم را از خطر محاصره شدن نجات دهد. 2 روز بعد ضدحمله ی روسها به گروه ارتش شمال باعث شد تا 3 لشکر آلمانی تحت محاصره قراربگیرند. مانشتاین که از دست دادن لشکر هشتم زرهی و لنینگراد ناامیدش کرده بود به دنو بازگشت. ضدحمله ی مانشتاین به روسها سبب شد تا 5 لشکر روسی به دام بیفتند. در این حمله او برای اولین بار از پشتیبانی هوایی استفاده کرد. در نتیجه 12 هزار نفر اسیر و 141 دستگاه تانک غنیمت گرفته شد. رقیب او در جناح مخالف ،ژنرال کاچانوف فرمانده ی ارتش 34ام، به دلیل این شکست به دست جوخه ی اعدام سپرده شد. پس از این پیروزی بلافاصله دستور داده شد تا مانشتاین سپاهش را به سمت دیمیانسک حرکت دهد. در روز 12 سپتامبر به او اطلاع داده شد که به فرماندهی ارتش یازدهم از گروه ارتش جنوب در جبهه ی اوکراین منصوب شده است.

 

 

 

جنگ جهانی دوم؛ سواستوپول

ارتش یازدهم وظیفه داشت تا با حمله به کریمه بندراستراتژیک سواستوپول را تصرف کند تا جناح جنوبی گروه ارتش جنوب تأمین شود. هیتلر قصد داشت تا روسها را از منابع نفت خود در قفقاز محروم کند. نیروهای مانشتاین ،که بیشتر پیاده نظام بودند، در طی اولین روزها توانستند یک پیروزی بزرگ بدست آورند. پس از  اینکه بیشتر گردنه ی پرکوپ ایستوموس تصرف شد تنها 6 لشکر آلمانی و سپاه سوم رومانی برای او باقی مانده بود. بقیه ی گردنه به آهستگی و به سختی فتح شد. مانشتاین از پتشیبانی هوایی اندکی که به واحدهایش اختصاص داده شده بود گله داشت.

او یک واحد متحرک تشکیل داد تا جاده ی بین زیمفروپول و سواستوپول را قطع کند. تا روز 16 نوامبر ارتش یازدهم تمامی کریمه را جز سواستوپول فتح کرده بود. ارتش سرخ توانست از امکانات بندری سواستوپول برای تخلیه ی 300 هزار سربازش از طریق دریا استفاده کند.

اولین حمله ی مانشتاین به شهر در ماه نوامبر به بن بست خورد. در روز 17 دسامبر حمله ی دیگری آغازشد که آن هم با شکست روبرو شد. در روز 26 دسامبر روسها در تنگه ی کرچ نیروپیاده کردند و 4 روز بعد یک عملیات آبی-خاکی موفق دیگر را در نزدیک فئودوسیا انجام دادند. برخلاف دستور مانشتاین فرمانده ی لشکر 46ام پیاده ،ژنرال فون اسپونک، به نیروهایش دستور عقب نشینی داد. مانشتاین حمله به شهر را کنارگذاشت و بیشتر نیروهایش را برای از بین بردن سرپلهای روسها به سمت شرق فرستاد. روسها وضعیت بهتری داشتند و از طریق دریا پشتیبانی می شدند اما در نهایت نتوانستند خطوط مواصلاتی آلمانها را قطع کنند.

File:German Conquest of the Crimea.png

پیشروی مانشتاین تا 5 می 1942

در روز 8 می 1942 حمله ی مانشتاین به شبه جزیره ی کرچ با حمایت لوفت وافه آغازشد. چون استعداد روسها از ارتش یازدهم بیشتر بود مانشتاین وانمود کرد که از شمال حمله می کند در حالیکه حمله ی اصلی خود را از جنوب انجام داد. روسها شکست خوردند و 170هزار نفر اسیر 1133 قبضه توپ و 258 دستگاه تانک برجای گذاشتند در حالیکه مانشتاین تنها 8هزار نفر از دست داده بود. 8 روز بعد کرچ توسط ارتش یازدهم فتح شد.

پس از بازپس گیری کرچ مانشتاین دوباره به سمت سواستوپول چرخید. اینبار خمپاره اندازه های فوق سنگین کارل (با کالیبر 60 سانتیمتر) و دورا (با کالیبر 80 سانتیمتر) پای کار آورده شدند. بمباران استحکامات سواستوپول در روز دوم ژوئن آغازشد و با کمک لشکر هوایی چهارم لوفت وافه در روز اول جولای آلمانها وارد شهر شدند. در همان روز مانشتاین به درجه ی فیلدمارشالی رسید. سواستوپول 3 روز بعد سقوط کرد.

در طی عملیات کریمه واحدهای اس.اس به کشتار غیرنظامیان و یهودیان در منطقه پرداختند. یازده دادخواست از 17 دادخواستی که دادگاه نورنبرنگ بر علیه مانشتاین مطرح کرد درباره ی این کشتارها بود.

جنگ جهانی دوم؛ لنینگراد

پس از فتح کریمه هیتلر مانشتاین را مأمور فتح لنینگراد کرد. این شهر از سپتامبر 1941 تحت محاصره ی آلمانها بود اما روسها از طریق دریاچه ای که در پشت شهر بود به آن سرباز و تجهیزات وارد می کردند. مانشتاین با عناصری از ارتش یازدهم در روز 27 آگوست 1942 به لنینگراد رسید. او با توجه با سربازان کمی که داشت از حمله ی مستقیم به شهر خودداری کرد و نقشه ای کشید تا خطوط مواصلاتی شهر از طریق دریاچه ی لادوگا را قطع کند.

در همان روزی که مانشتاین به لنینگراد رسید روسها حمله ای را بر علیه ارتش 18ام در غرب دریاچه ی لادوگا ترتیب دادند که خطوط آلمانها را شکست. هیتلر شخصا به مانشتاین تلفن زد و به او دستور داد تا وضعیت تهاجمی بگیرد. مانشتاین در روز 21 سپتامبر حمله اش را شروع کرد و توانست دو ارتش روسی را محاصره کند. جنگ تا ماه اکتبر ادامه پیداکرد. اگرچه تهاجم روسها دفع شد اما ورماخت دیگر فرصت پیدانکرد تا لنینگراد را فتح کند و در نتیجه محاصره ی شهر تا ژانویه ی 1944 ادامه پیداکرد.

جنگ جهانی دوم؛ استالینگراد

File:Map Battle of Stalingrad-en.svg

ضدحملات روسها در استالینگراد

در تابستان 1942 ،که ماشین جنگی آلمان با کمبود سوخت مواجه شد، هیتلر تصمیم گرفت تا با حمله به قفقاز چاه های نفت آنجا را به اشغال خود درآورد. به همین منظور طرحی با نام پرونده ی آبی تهیه شد که در طی آن ارتش ششم ،به فرماندهی فردریک فون پاولوس، مأمور اشغال استالینگراد شد. ارتش ششم با پشتیبانی ارتش چهارم زرهی در روز 12 سپتامبر به دروازه های استالینگراد رسیدند اما جنگهای تن به تن در خیابانهای شهر آنها را از تسخیر تمامی شهر بازداشت. روسها در روز 19 نوامبر ضدحمله ی بزرگی را بر علیه آلمانها تدارک دیدند که عملیات اورانوس نام گرفت. در روز 23 نوامبر نیروهای پاولوس در استالینگراد به دام افتاده بودند.

هیتلر به مانشتاین ،که فرمانده ی گروه ارتش تازه تأسیس دون شده بود، دستور داد تا حلقه ی محاصره را از بیرون بشکند و به یاری ارتش ششم بشتابد. برآورد اولیه ی مانشتاین در روز 24 نوامبر نشان می داد که ارتش ششم قادر به مقاومت است. در روز 12 دسامبر عملیات طوفان زمستانی برای نجات ارتش ششم آغازشد. در ابتدا 3 لشکر زرهی تحت فرمان مانشتاین با پشتیبانی سپاه 57 ام زرهی توانستند تا 48 کیلومتری استالینگراد پیشروی کنند. دراینجا مقاومت روسها پیشروی را غیرممکن کرد و مانشتاین از هیتلر درخواست کرد که ارتش ششم به سمت غرب حرکت کند تا حلقه ی محاصره را از درون بشکافد. هیتلر با طرح مانشتاین مخالفت کرد و در نتیجه ارتش ششم کماکان در محاصره باقی ماند. هرمان گورینگ هیتلر را متقاعدکرد که با استفاده از یک پل هوایی می تواند آدوغه و مهمات مورد نیاز ارتش ششم را فراهم کند. به هرحال تلاشهای لوفت وافه ناکام ماند و در انتها پاولوس ناچار شد در روز 31 ژانویه 1943 به همراه 91هزار نفر از سربازانش تسلیم شود. در این نبرد در حدود 200 هزار نفر آلمانی و رومانیایی جان باختند و از کسانی که تسلیم شدند تنها 6 هزار نفر پس از جنگ زنده به آلمان بازگشتند. مانشتاین اعتقاد داشت که تمام کوشش خود را برای نجات ارتش ششم انجام داده است ولی محاصره شدگان عقیده ای متفاوت داشتند.

در این زمان روسها در حال طرح ریزی عملیات تهاجمی زحل بودند تا روستوف را بگیرند و گروه ارتش الف را به دام اندازند. تهاجم مانشتاین سبب شد تا طرح روسها تا حدودی به هم بخورد و آنها عملیات کوچکتری را تحت نام زحل کوچک طرح ریزی کردند. مانشتاین مجبور شد تا نیروهایش را برای جلوگیری از فروپاشی کل جبهه عقب بکشد. همچنین این حمله سبب شد تا سپاه زرهی تحت فرمان کنوبلشدورف نتواند با سپاه 57 زرهی دست به دست بدهد. در عوض این سپاه ناچار شد تا یک خط دفاعی را در طول رودخانه ی چیر نگه دارد. هر چند که آلمانها توانستند به سختی خطوطشان را حفظ کنند اما فشار زیاد روسها در نهایت خطوط دفاعی ارتش هشتم ایتالیا را فروریخت.

روسها که از موفقیتهای پشت سر هم خود روحیه گرفته بودند چند عملیات زنجیروار را برای ژانویه و فوریه 1943 طرح ریزی کردند. پس از خارج شدن باقیمانده ایتالیایی ها و مجارها در عملیات استروگوژک-روسوش، عملیاتهای ستاره و  گالوپ انجام شد تا خارکوف و کورسک از دست آلمانها خارج شود. این پیروزی ها تمام خط دفاعی آلمان در جنوب را در معرض خطر قرار داد. به همین منظور گروه ارتش دون، گروه ارتش ب و قسمتی از گروه ارتش الف تحت عنوان گروه ارتش جنوب متحد شدند و زیر نظر مانشتاین قرارگرفتند.

جنگ جهانی دوم؛ شاهکار فتح خارکوف

 

بازدید مخفیانه ی هیتلر از سرفرماندهی گروه ارتش جنوب در اوکراین در روز دهم مارس 1943 در نزدیکی خط مقدم و خوش آمد گویی مانشتاین به او در فرودگاه.

در طی تهاجم زمستانی روسها در سال 1943 شهر کورسک از دست آلمان خارج شد و گروه ارتشهای دون و ب تحت خطر محاصره قرارگرفتند. اگرچه هیتلر تأکید داشت که خارکوف باید به هر قیمتی حفظ شود اما سپهبد اس.اس پاول هاوزر ،فرمانده ی سپاه دوم زرهی اس.اس، دستور تخلیه ی شهر را در روز 15 فوریه صادرکرد. 2 روز بعد هیتلر وارد منطقه شد و پس از 3 روز مذاکره با فرماندهانش مانشتاین او را متقاعد کرد که ورماخت برای به دست آوردن ابتکار عمل و جلوگیری از محاصره شدن نیروها نیاز به یک تهاجم دارد. نیروهای تحت فرمان مانشتاین تقویت شدند و ضدحمله ی او در روز 20 فوریه آغازشد. واتوتین و دیگر فرماندهان روسی که فکر می کردند مانشتاین عقب نشینی کرده کاملا غافلگیر شدند. تا روز دوم مارس آلمانها 615 دستگاه تانک و 23 هزار نفر اسیر از روسها گرفته بودند.

در روز دهم مارس هیتلر دوباره به منقطه بازگشت. 4 روز بعد خارکوف دوباره از دست روسها خارج شد. مانشتاین به خاطر این موفقیت برگ بلوط به مدال صلیب شوالیه اش اضافه کرد. سپاه زرهی تحت فرمان هاوزر بلگورود را در روز 18 مارس تسخیر کرد. ضدحمله ی مانشتاین نه تنها از فروپاشی کل جبهه ی آلمان جلوگیری کرد بلکه 3 ارتش روس را در هم کوبید و بقیه را ناچار به فرار کرد. روسها تا آخر ماه 46 هزار نفر کشته و 14 هزار نفر اسیر دادند و 600 دستگاه تانک و 1200 قبضه توپشان به غنیمت گرفته شد. پس از آن برنامه ریزی برای حمله به کورسک شروع شد.

جنگ جهانی دوم؛ نبرد کورسک

پس از شکست روسها در خارکوف، مانشتاین به یک حمله ی گازانبری در برآمدگی کورسک متمایل بود اما هیتلر این حمله را زودهنگام می دانست. به هرحال زمین منطقه هنوز باتلاقی بود و ورماخت تصمیم گرفت تا برای اجرای یک حمله ی نهایی نیروهای بیشتری را وارد منطقه کند و منتظر خشک شدن زمین بماند. روسها که از طریق جاسوسان خود به طرح آلمانها پی برده بودند شروع کردند به ساختن چندین خط دفاعی پشت سر هم و زمین را با میلیونها مین غیرقابل عبور کردند.

File:Kursk south.svg

نبرد کورسک چنگال جنوبی

حمله ی نهایی آلمانها در روز 5 جولای 1943 شروع شد و تبدیل به یکی از بزرگترین نبردهای تاریخ گردید. در این نبرد در حدود 4 میلیون نفر از طرفین حضور داشتند. پیکان شمالی حمله ی ورماخت توسط والتر مدل ،فرمانده ی ارتش نهم، و پیکان جنوبی توسط مانشتاین ،فرماندهی گروه ارتش جنوب، هدایت می شد. میدانهای مین و خطوط دفاعی رده رده ی روسها سرعت حرکت هر دو ارتش را گرفتند. پس از 5 روز مدل درحالیکه 25 هزار نفر تلفات داده بود متوقف شد. مانشتاین دست آخر در روز 11 جولای به پروخورووکا ،جایی که بزرگترین نبرد زرهی تاریخ در آن انجام شد، رسید. در روز 13 جولای ضدحمله ی روسها در جبهه ی مانشتاین آغازشد در همان روز هیتلر فرمان پایان نبرد کورسک را صادرکرد چرا که متفقین در سیسیل نیرو پیاده کرده بودند. باوجود اینها مانشتاین با عقب نشینی مخالفت کرد چرا که فکر می کرد روسها خسته شده اند و تمام نیروهی ذخیره شان را بکارگرفته اند.

جنگ جهانی دوم؛ عقب نشینی به دنیپر

مانشتاین نبرد کورسک را به چشم یک  پیروزی می دید چرا که اعتقاد داشت قسمت عمده ی توان روسها را برای تهاجم در سال 1943 از بین برده است. اما حقیقت چیز دیگر بود. بلافاصله پس از نبرد کورسک روسها از لاک دفاعی خارج شدند و تعقیب نیروهای ورماخت را آغازکردند. مانشتاین ذخیره ی زرهی خود را به رود میوز و پایین دست دنیپر حرکت داده بود که در روز سوم آگوست تهاجم روسها به گروه ارتش جنوب آغازشد. پس از 2 روز نبرد سخت روسها خطوط آلمانها را شکافتند و بلگورود را بازپس گرفتند. اکنون بین ارتش چهارم زرهی و ارتش کمپف یک شکاف به عرض 50 کیلومتر ایجادشده بود. مانشتاین درخواست نیروی کمکی کرد و هیتلر لشکرهای هفتم پانزر، دوم اس.اس، سوم اس.اس و گروب دویچه لند را در اختیار او گذاشت.

کار بر روی ایجاد یک دیواره ی دفاعی در طول دنیپر آغازشد اما هیتلر از عقب نشینی از خارکوف سرباز زد. مانشتاین با نیروهایی که گرفته بود یک رشته ضدحمله را در روزهای 13 تا 17 آگوست آغازکرد که تلفات زیادی را برایش در پی داشت. در روز 20 آگوست مانشتاین به ستادکل ورماخت اطلاع داد که نیروهایش در حوزه ی رود دونست جبهه ی عریضی را نگه داشته اند و باید به رود دنیپر عقب نشینی کنند. فشار روسها و جداشدن گروه ارتش مرکزی از گروه ارتش جنوب جناح شمالی مانشتاین را تهدید می کرد. مانشتاین از حمله ی روسها در روزهای 21 و 22 آگوست به خارکوف استفاده کرد تا شکاف بین ارتش چهارم زرهی و ارتش هشتم را پر کند. در نهایت هیتلر در روز 15 سپتامبر راضی شد تا مانشتاین به پشت دنیپر عقب نشینی کند. مانشتاین استراتژی زمین سوخته را در پیش گرفت که بعدتر این مورد هم به فهرست جنایاتش در دادگاه نورمبرگ اضافه شد. روسها در طی ماه های جولای و آگوست 1.6 میلیون نفر سرباز، 10 هزار دستگاه تانک و توپ خودکششی و 4200 فروند هواپیما از دست دادند. هرچند که تلفات آلمانها یک دهم حریف بود اما مشکل این بود که آلمانها دیگر ذخیره ای برای پرکردن تلفاتشان در اختیار نداشتند. مانشتاین سعی کرد هیتلر را متقاعد کند که ستادکل را تجدید سازمان کند و به فرماندهان محلی آزادی عمل بیشتری بدهد اما در این امر ناکام ماند.

جنگ جهانی دوم؛ نبرد در دنیپر

در طی سپتامبر 1943 سپاهیان مانشتاین به همراه هزاران نفر از غیرنظامیان روسی در حال حرکت به سمت غرب بودند. مانشتاین فکر می کرد که حمله ی بعدی روسها به سمت کیف خواهدبود اما روسها با فریبهای استراتژیک زمان و مکان حمله ی خود را مخفی نگه داشتند. جبهه ی اول اوکراین ،تحت فرمان واتوتین، به ارتش چهارم زرهی در نزدیکی کیف حمله کرد. واتوتین ابتدا یک حمله در شمال کیف انجام داد و سپس حمله ی دیگری را در جنوب آغازکرد. آلمانها حمله ی دوم را حمله ی اصلی تشخیص دادند در صورتیکه حمله ی اول تهاجم اصلی واتوتین بود و در طی آن روسها توانستند سرپلی را در غرب دنیپر به دست آورند. کیف در روز ششم نوامبر از دست آلمانها خارج شد و در نتیجه ارتش هفدهم در کریمه به دام افتاد.

File:Map of dnieper battle grand.jpg

عملیات در طول دنیپر جولای تا دسامبر 1943

در میانه ی نوامبر ژنرال هرمان بالک توانست شهرهای ژیتومیر و کروستون را پس بگیرد اما واتوتین روی دور افتاده بود و خطوط دفاعی مانشتاین در حال فروریختن بود. در روز 4 ژانویه 1944 مانشتاین هیتلر را ملاقات کرد تا از وی اجازه ی عقب نشینی بگیرد اما بازهم با مخالفت او روبرو شد. حملات روسها مانشتاین را عقب راند و او بدون کسب اجازه از هیتلر دستور داد تا سپاه یازدهم و چهل و دوم در طی شب 16-17 فوریه خط محاصره را بشکافند و به سمت غرب بازگردند. تا آغاز ماه مارس آلمانها کاملا از دنیپر عقب رانده شده بودند. با فرمان هیتلر مبنی بر مقاومت واحدها تا آخرین نفر ارتش اول زرهی مانشتاین در روز 21 مارس محاصره شد. بازهم مانشتاین به ملاقات هیتلر رفت. هیتلر ظاهرا به رحم آمد اما در روز 30 مارس مانشتاین را از فرماندهی عزل کرد. عکس مانشتاین در روز 10 ژانویه ی 1944 بر روی مجله ی تایم رفت با این عبارت:" عقب نشینی ممکن است که استادانه باشد اما پیروزی در طرف دیگر است."

خانه نشینی

مانشتاین در روزی که خانه نشین شد شمشیر را هم به مدال صلیب شوالیه اش اضافه کرد. او در روز دوم آوریل گروه ارتش جنوب را تحویل فیلدمارشال مدل داد. مانشتاین برای جراحی چشم راستش بستری شد. پس از کودتا بر علیه هیتلر از آنجا که بسیاری از دست اندرکاران کودتا با مانشتاین آشنایی داشتند خانه اش تا مدتها تحت نظر بود. او بعدتر گفت:"فیلدمارشال های پروسی اهل کودتا نیستند."

در اکتبر 1944 مانشتاین زمینی در پومرانی شرقی خرید اما نزدیک شدن روسها سبب شد تا خانه اش را رها کند و به سمت برلین فرار کند. با سقوط رایش سوم وضعیت چشم راست مانشتاین هم وخیم تر شد و در بیمارستان بستری گردید. در آنجا بود که توسط انگلیسیها دستگیر شد و به عنوان اسیر جنگی به اردوگاهی در لونبورگ فرستاده شد.

پس از جنگ؛دادگاه نورمبرگ

مانشتاین در اکتبر 1945 به نورمبرگ فرستاده شد و سعی کرد تا با کمک ژنرالزیگفرید وستفال دفاعیه ای برای ورماخت تهیه کند. او آگاهی از فعالیت جوخه های مرگ اس.اس را تکذیب کرد و تأکید کرد که سربازانش در کشتار غیرنظامیان دست نداشته اند. اما اوتو اوهلندورف ،فرمانده ی جوخه مرگ دی، بر ضد او اعتراف کرد و گفت که ارتش یازدهم به شدت درگیر چنین کشتارهایی بوده است.

پس از آن او را به اردوگاهی در ولز فرستادند و جدا از دیگر اسرای جنگی نگه داشتند. در اینجا بود که لیدل هارت به ملاقات مانشتاین آمد تا از اطلاعات دست اول او برای نوشتن کتاب معروفش ،آن سوی تپه، استفاده کند. در سال 1948 بریتانیا تحت فشار روسیه مانشتاین را متهم به جنایات جنگی کرد. دادگاه او از 23 آگوست تا 19 دسامبر 1949 در شهر هامبورگ برگذارشد. او در 9 مورد از موارد کیفرخواستش محکوم شناخته شد و دادگاه وی را به 18 سال زندان محکوم کرد. یکسال بعد محکومت او به 12 سال کاسته شد اما در نهایت در سال 1953 به بهانه ی مشکلات بینایی از زندان آزادشد.

پس از جنگ؛ تا مرگ

در سال 1955 فیلدمارشال مانشتاین برای بازسازی ارتش آلمان به خدمت فراخوانده شد. در همان سال خاطرات او به زبان آلمانی در آلمان غربی منتشر شد و 3 سال بعد نسخه ی انگلیسی آن به بازار آمد و به یکی از پرفروش ترین کتابهای زمان خود تبدیل شد. جلد دوم خاطرات مانشتاین در همین سال منتشر شد.

اریک فون مانشتاین در روز نهم ژوئن 1973 در سن 85 سالگی درگذشت. او با تشریفات کامل نظامی درگذشت و صدها نظامی در مراسم تدفین وی حضور داشتند. مجله ی اشپیگل درباره اش نوشت:" ... حس کور اطاعت ورزی وی را فریب داد."

 

 

منبع : http://wars-and-history.mihanblog.com/post/1172

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
وبگاه میلیتاری یکی از جامع ترین وب سایت های حوزه نظامی در ایران می باشد. این وبگاه کار رسمی خود را از شهریور ماه سال 92 آغاز کرد. همواره هدف و تلاش این وبگاه خدمت به حوزه نظامی کشور عزیزمان ایران بوده و وابسته به هیچ جناح و گروه خاصی نیست. از شما دعوت می شود با پیوستن به این وبگاه برای ما دلگرمی بزرگی باشید.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 583
  • کل نظرات : 19
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 137
  • آی پی امروز : 189
  • آی پی دیروز : 269
  • بازدید امروز : 349
  • باردید دیروز : 588
  • گوگل امروز : 66
  • گوگل دیروز : 113
  • بازدید هفته : 4,224
  • بازدید ماه : 1,989
  • بازدید سال : 230,003
  • بازدید کلی : 4,918,969