loading...

میلیتاری (Military) |مقالات نظامی

واقعه قتل عام ارتش الفینستون/عقب نشینی بریتانیا از کابل ، 1842

آخرین ارسال های انجمن
عادل خوجه بازدید : 13679 شنبه 15 شهریور 1393 نظرات (0)

قتل عام ارتش الفینستون

بخشی از جنگ اول انگلیس – افغان ، 1839 تا 1842

زمان : 6 تا 13 ژانویه 1842

مکان : جاده کابل – جلال آباد ، نزدیک گندمک ، افغانستان

نتیجه : پیروزی افغان ها

متخاصمین

امپراطوری بریتانیا

کمپانی هند شرقی

افغانستان

فرماندهان

ویلیام الفینستون ( به اسارت درآمد )

اکبر خان

استعداد رزمی

4500 نفر نیروی منظم ( از جمله 690 بریتانیایی )

12 هزار کارگر غیرنظامی

ناشناخته

در منابع بریتانیایی : احتمالا 30 هزار نفر

تلفات

16500 نفر کشته و اسیر ، یک نفر موفق به فرار شد

ناشناخته

 

عقب نشینی سال 1842 از  کابل که با عنوان قتل عام ارتش الفینستون هم شناخته می شود ، بخشی از جنگ اول انگلستان و افغان ها  بود . به دنبال وقوع یک خیزش در کابل ، سرلشکر سر ویلیام الفینستون با اکبرخان ، یکی از پسران دوست محمدخان ، پادشاه افغانستان ، توافقنامه ای امضا کرد که به موجب آن نیروهای انگلیسی می توانستند به پادگان شهر جلال آباد در 140 کیلومتری کابل عقب نشینی کنند . با شروع عقب نشینی ارتش بریتانیا که توسط تعداد زیادی وابسته و کارگران غیرنظامی همراهی می شد ، جنگجویان قبایلی افغان  حمله به آن  را شروع کردند . بسیاری از افراد ستون بر اثر شرایط جوی ، سرمازدگی و گرسنگی درگذشتند یا طی درگیری ها کشته شدند . طی حرکت کند ستون از میان ارتفاعات برف گیر هندوکش ، افغان ها حملات متعددی علیه آن ترتیب دادند . در نهایت ارتش بریتانیا 4500 سرباز و 12 هزار کارگر هندی اش را از دست داد . آخرین مقاومت ستون در نزدیکی روستای گندمک و در 13 ژانویه به وقوع پیوست . از ستون تحت فرماندهی الفینستون ، تنها یک فرد اروپایی ( دستیار جراح ویلیام برایدون ) و چند سرباز مزدور هندی به جلال آباد رسیدند . چند ده نفر از اسرای انگلیسی و غیرنظامیان هم بعدها آزاد شدند . حدود 2 هزار هندی نجات یافته از کشتار یا برای گدایی به کابل برگشتند یا در بازارهای برده فروشی به فروش رسیدند . معدودی از آنان پس از اشغال کابل توسط بریتانیا در چند ماه بعد توانستند به هند بازگردند .

در سال 2013 ، یکی از نویسندگان نشریه ( اکونومیست ) ، این عقب نشینی را  تا زمان سقوط سنگاپور در یک قرن بعد ، بدترین فاجعه نظامی بریتانیا معرفی کرد .

پیش زمینه

در سال 1838 ، دوست محمد خان توانست شاه شجاع درانی را از تخت پادشاهی افغانستان به زیر بکشد . این موضوع باعث هراس کمپانی هند شرقی بریتانیا از افزایش نفوذ روسیه در افغانستان شد . دوست محمدخان ابتدا پیشنهادات روس ها را رد کرد ،اما پس از این که لرد اوکلند ، فرماندار عمومی هند سعی کرد سیاست خارجی افغانستان را با منافع بریتانیا هم راستا کند ، افغان ها رابطه شان با روس ها را تقویت کردند . لرد اوکلند به توصیه مشاورش ویلیام هی مکناگتن  و بر خلاف توصیه الکساندر برنز ، به جای دوست محمدخان به پشتیبانی از شاه شجاع پرداخت و راه حل نظامی را مد نظر قرار داد . گردآوری قوا در اواخر 1838 آغاز شد .

ارتش تحت فرمان ژنرال سر ویلوگبای کاتن ، و با همراهی مکناگتن به عنوان مشاور ، که از 20 هزار سرباز و 38 هزار کارگر غیرنظامی ( صنعتگران ، باربران ، آشپزها ، خدمتکاران ، دلاکان ، خیاط ها ، زره سازان ، شتربانان و ....همچنین خانواده های سربازان هندی و بریتانیایی ) تشکیل می شد ، در مارس 1839 از گذرگاه بولان گذشت و حرکت خود به سوی کابل را آغاز کرد . با وجود عبور از میان بیابان ها و گذرگاه های کوهستانی با ارتفاع بیش از 4 هزار متر ، پیشروی سرعت مناسبی داشت و در 25 آوریل شهر قندهار به تصرف بریتانیایی ها درآمد . همچنین استحکامات غزنی که تا آن زمان تسخیرنشدنی به حساب می آمد در یک حمله غافلگیرانه و در  22 جولای به تصرف مهاجمان درآمد . نیروهای مهاجم با دادن 200 کشته و زخمی ، 500 تن از مدافعان افغان را کشته و 1600 نفر دیگر را اسیر کردند . یکی از افغان ها با خیانت به پادشاهش  باعث شده بود انگلیسی ها با منفجر کردن یکی از دروازه های شهر  به سادگی وارد آن شوند . منابع سرشاری که در غزنی به دست نیروهای بریتانیا افتاد ، پیشروی بعدی آنان را ،که دشوار به نظر می رسید، تا حد زیادی آسان کرد . دوست محمدخان با شنیدن این خبرها گریخت و به کوه های هندوکش پناه برد . کابل بدون درگیری و در 6 آوریل 1839 سقوط کرد . شاه شجاع بازگشت و به عنوان امیر افغانستان از سوی بریتانیا به رسمیت شناخته شد . دربار شاه شجاع در استحکامات بالاحصار در مناطق مرتفع کابل برپا گردید . یک سال بعد  ودر 4 نوامبر 1840 ، دوست محمدخان تسلیم مکناگتن شد و به هند تبعید گشت .


 

 

اشغال

در آگوست 1839 ، بریتانیایی  ها از استقرار در قلعه نظامی کابل خودداری کرده و اردوگاه هایشان را در 1.5 مایلی شهر برپا کردند . این تصمیم که با  تکیه بر مسائل دیپلماتیک گرفته شده بود ، بعدها اشتباهی مرگ بار از آب درآمد و نیروهای بریتانیایی را در یک موقعیت دفاعی ضعیف قرار می داد .

مکناگتن به عنوان فرستاده بریتانیا در دربار شاه شجاع ، رهبر جامعه بریتانیایی مستقر در کابل نیز بود . کابل در آن زمان شهری پاکیزه و  خرم  با خانه های وسیع چوبی و باغ های آباد بود . اشغال گران با برپایی مسابقات کریکت ، اسب دوانی و شکار اوقات خوشی را می گذراندند . بعد از ظهرها افسران کمپانی هند شرقی و همسرانشان نمایش های آماتور تئاتر برپا می کردند . از جمله این نمایش ها (( یک رویای شبانه در میانه تابستان )) شکسپیر بود . دعوت شدن به مهمانی های عصرانه توسط بانو فلورنتینا سیل ، همسر سرتیپ رابرت هنری سیل ، یک افتخار بزرگ محسوب می شد . مهمانی های عمومی با صرف ماهی قزل آلا ، شراب مادیرا ، شراب پورت و شامپاین همراه بود . با مشاهده این وضع ، بسیاری از سربازان کمپانی به پادگان هایشان در هند بازگردانده شدند .

در حالی که بریتانیایی ها از این نوع زندگی لذت می بردند ، برخی از افغانها از  اشغال شدن کشورشان توسط یک قدرت خارجی به خشم آمده بودند . بریتانیا دوست محمدخان را که حاکمی نسبتا محبوب به شمار می رفت برکنار کرده بود و شاه شجاع را که دست نشانده ای بی کفایت بود و نسبت به دشمنان قدیمی اش بسیار ستمگر و کینه توز نشان می داد ، به تخت نشانده بود .

در سال 1840 ، اکبر خان پسر دوست محمد ، ، گردآوری متحدان قبایلی در مناطق روستایی که نفوذ بریتانیا در آن ها اندک بود را آغاز کرد . شروع حملات چریکی به نیروهای کمپانی هند شرقی آنان را وادار به تحرکات دائمی کرد .

تلاش برای کنترل افغانستان با اقدامات دولت بریتانیایی هند ضعیف تر شد . مقامات بریتانیایی که تمایلی به پرداخت مخارج نگه داری یک پادگان بزرگ در کابل نداشتند ، مبالغ و رشوه هایی را که پیشتر به قبایل مختلف اطراف کابل و گردنه خیبر برای برپا ماندن صلح می پرداختند ، قطع کردند . با پایان دریافت این مبالغ ، قبایل افغان دیگر دلیلی برای وفادار ماندن به حکومت تحت الحمایه بریتانیا نمی دیدند . مکناگتن با نادیده گرفتن هشدارهای افسرانش ، به مقامات مافوقش در هند چنین نوشت : (( این دولت نماینده جامعه افغانستان است )) . با فرارسیدن بهار و تابستان 1841 ، آزادی بریتانیایی ها برای رفت آمد در اطراف کابل به طرز فزاینده ای محدود شد . با وجود تداوم بدشگون رویدادها ،سر ویلوگبای کاتن ، فرمانده نیروهای بریتانیایی باقی مانده جای خود را به سر ویلیام الفینستون داد  که در آن زمان بیمار بود و تمایلی برای به عهده گیری این مقام نداشت . الفینستون 59 ساله از سال 1804 به خدمت ارتش بریتانیا درآمده بود .الفینستون به خاطر فرماندهی هنگ 33 پیاده در نبرد واترلو ، به مقام شوالیه امپراتوری بریتانیا نایل آمده بود . همچنین در سال 1825 به درجه کلنلی و در 1837 به درجه سرلشکری ارتقا یافته بود . هر چند الفینستون مردی نجیب زاده و با رفتار مناسب بود ، هم کلاسی و هم دوره او ، ژنرال ویلیام نات ، او را (( نالایق ترین سربازی که تا آن زمان به ژنرالی رسیده بود )) توصیف می کند . در پاییز 1841 ، سرتیپ رابرت هنری سیل و تیپ تحت فرمانش به جلال آباد فراخوانده شدند که در مسیر ارتباطی بین کابل و پیشاور قرار داشت. همسر او ، بانو سیل ، در اردوگاه اطراف کابل باقی ماند .

 

خیزش افغان ها

در 2 نوامبر 1841 و با اعلام شورش عمومی از طرف اکبرخان ، شهروندان کابل نیز به این شورش پیوستند . خانه سر الکساندر برنز ، یکی از مسئولان سیاسی بلندپایه بریتانیایی مورد حمله قرار گرفت و وی و کارمندانش به قتل رسیدند . الفینستون و مکناگتن هر دو غافلگیر شدند . در این زمان کمپانی هند شرقی در کابل و اطرافش تنها 4500 نفر نیرو در اختیار داشت که 690 نفرشان اروپایی بودند . هر چند الفینستون در برابر قتل برنز واکنشی نشان داد ، شورش گسترش بیشتری پیدا کرد . در 9 نوامبر افغانها که شجاعت بیشتری یافته بودند یک دژ تدارکاتی با دفاع ضعیف را  در داخل کابل به تصرف درآوردند .

در 23 نوامبر نیروهای افغان با تصرف یک تپه مشرف به اردوگاه بریتانیایی ، شروع به گلوله باران آن با دو قبضه توپ کردند . یک نیروی بریتانیایی برای عقب راندن آنان اعزام شد اما افغان که به خاطر مرتفع بودن موضعشان موقعیت بهتری داشتند ، با تفنگ های دوربرد جزائل تلفات سنگینی به بریتانیایی ها وارد کردند . نیروهای کمپانی هند شرقی با برجا نهادن 300 زخمی فرار کردند و تمامی زخمی ها توسط افغان ها کشته شدند . روحیه نیروهای بریتانیایی در کابل به شدت تضعیف شده بود . الفینستون از ژنرال نات که در قندهار مستقر بود درخواست نیروی کمکی کرد ، اما نات هم با رسیدن خبر بسته شدن گذرگاه های کوهستانی به دلیل بارش شدید برف از این کار عاجز ماند .

مکناگتن که خطرناک بودن وضعیت را درک کرده بود  سعی کرد با اکبرخان به توافقی دست یابد که از طریق آن نیروهای بریتانیایی و 12 هزار غیرنظامی وابسته به آن ها در کابل بتوانند عقب نشینی کنند . رهبران افغان مکناگتن را برای بحث در مورد وضعیت به صرف چای دعوت کردند . با این وجود ، به محض این که هیئت بریتانیایی از اسب هایشان پیاده شدند ، توسط مردان مسلح دستگیر شده و مکناگتن و یک دستیار کشته شدند . بدن مکناگتن مثله شده و در خیابان های کابل گردانده شد . سوارانی که قرار بود هیئت را اسکورت کنند تاخیر کرده و به هیئت نرسیدند . دو افسر انگلیسی همراه هیئت بعدها آزاد شدند . الفینستون تا حد زیادی کنترل بر نیروهایش را از دست داده بود .  بر خلاف نظر افسرانش الفینستون قتل فرستادگان بریتانیایی را نادیده گرفت و دست به اقدام تنبیهی نزد . سرگرد الدرد پوتینگر جانشین مکناگتن در دربار افغانستان شد . در یک ژانویه 1842 ، الفینستون شرایط اکبرخان را که نقاط ناخوشایندی را نیز دربر داشت ، پذیرفت . از جمله این شرایط تسلیم انبارهای باروت ، شمخال های جدید و بخش اعظم توپخانه به افغان بود . در برابر اکبرخان متعهد شد یک مسیر خروج امن برای عقب نشینی نیروها و غیرنظامیان بریتانیایی و هندی فراهم کند . عقب نشینی که قرار بود از 6 ژانویه شروع شود به الفینستون اجازه می داد از راه گذرگاه های کوهستانی هندوکش به جلال آباد که 140 کیلومتر از کابل فاصله داشت برود .

ستون تحت فرماندهی الفینستون شامل یک گردان پیاده نظام بریتانیایی ( از هنگ 44 پیاده ) ،سه هنگ از پیاده نظام منظم بنگالی ( هنگ های 5 ، 37 و 54 ) ، یک هنگ از سربازان وظیفه شاه شجاع ( سربازان هندی برای خدمت به شاه افغان که از سوی بریتانیا حقوق می گرفتند ) ، سواران نامنظم اندرسون ، هنگ 5 ام سواره نظام سبک بنگال ، و شش قبضه توپ  از واحد توپ خانه اسبی بنگال می شد . در مجموع 700 سرباز بریتانیایی و 3800 سرباز هندی در ستون حضور داشتند . غیرنظامیان شامل خانواده های بریتانیایی و هندی ، خدمتکاران و کراگران غیرنظامی هم حدود 12500 نفر بودند .

عقب نشینی و قتل عام

با شروع روز 6 ژانویه 1842 ،ستون الفینستون به آرامی از کابل خارج شد و شاه شجاع درانی و طرفدارانش را به حال خود وانهاد . از آنجا که اکبرخان امنیت افراد بیمار ، رنجور و زخمی را تضمین کرده بود آن ها هم در کابل به جا نهاده شدند . اما به محض ترک کردن اردوگاه توسط ستون ، افغان ها شروع به تیراندازی به سمت ستون  و کشتار باقی ماندگان در اردوگاه کردند . به هنگام ترک شهر ، الفینستون دریافت نیروهای اسکورت وعده داده شده توسط اکبرخان و منابع سوخت و غذای لازم برای گذشتن از کوههای هندوکش وجود خارجی ندارند . سرگرد الدرد پوتینگر از فرمانده بیمار خود خواست تا به کابل برگردد . بریتانیایی ها می توانستند در کابل به استحکامات بالاحصار پناه ببرند . اما الفینستون گفت بازگشتی درکار نیست و آن ها به جلال آباد خواهند رسید . جان 16 هزار سرباز و غیرنظامی حالا بسته به ترحم قبایل افغان بود . با رسیدن روز دوم ، تیراندازی از تپه های اطراف شروع به گرفتن تلفات از ستون کرد . با وجود داشتن تجهیزات مناسب ، وجود کارگران و غیرنظامیان وحشت زده پیشروی سربازان الفینستون را کند می کرد . درگیری های کوچک مدام رخ می داد . افغان ها توانستند دو قبضه از سه قبضه توپ باقی مانده ستون را غنیمت بگیرند . بعد از ظهر همان روز اکبرخان با الفینستون ملاقات کرده و هر گونه ارتباط با نقض قرارداد را تکذیب کرد . اکبرخان فراهم نشدن نیروهای اسکورت را به ترک نابه هنگام اردوگاه توسط بریتانیایی ها نسبت داد و از الفینستون خواست صبر کند تا بتواند با سران قبایل افغان مستقر در گذرگاه خرد-کابل که در 24 کیلومتری کابل بود مذاکره کند . با وجود اتفاقات پیش آمده تا آن زمان ، فرمانده بریتانیایی با سخنان اکبرخان موافقت کرد . او همچنین پذیرفت سه گروگان اروپایی دیگر به اکبر خان بسپارد . ستون تا آن روز 6 مایل از کابل فاصله گرفته بود . تلاش برای نگه داشتن یکپارچگی نیروها در حال شکست خوردن بود . با ورود ستون به یک گذرگاه باریک چهار مایلی در روز سوم ، قبایل غلزایی با تفنگ های غنیمتی جدید انگلیسی و جزائل های سنتی شان از هر سو شروع به تیراندازی کردند . معلوم بود اکبرخان مذاکره ای انجام نداده و این کسب وقت تنها حقه ای برای جاگیری بهتر و کمین های بیشتر بوده است . وقتی بدنه اصلی ستون با زحمت فراوان از گذرگاه عبور کرد ، جنگ جویان افغان برای کشتار زخمی ها و بازماندگان از مواضعشان خارج شدند . در بعد از ظهر 9 ژانویه ، ستون 40 کیلومتر از کابل دور شده بود اما 3 هزار نفر از افراد ستون جان باخته بودند . بیشتر این تعداد در درگیری ها کشته شده بودند ، اما برخی نیز در اثر سرمازدگی درگذشتند یا دست به خودکشی زدند . در روز چهارم چند صد سرباز فرار کرده و سعی کردند خود را به کابل برسانند اما همگی کشته شدند . الفینستون که دیگر دستوراتش اجرا نمی شد بر روی اسبش سکوت کرده بود . بعد از ظهر 11 ژانویه بانو سیل به همراه همسران و فرزندان  افسران بریتانیایی و هندی از اکبرخان درخواست پناهندگی کردند . با وجود بی اعتمادی ، این گروه به نیروهای اکبرخان پناه برد . تمامی خدمتکاران هندی و همسران افسران مزدور هندی توسط مردان اکبرخان به قتل رسیدند . فرستادگان اکبرخان از الفینستون و جانشین احتمالی اش ، جان شلتون خواستند آن ها هم تسلیم شوند . هر دو این افسران پذیرفتند  و باقی مانده افراد را به حال خود رها کردند .الفینستون در 23 آوریل و در اسارت درگذشت . در 12 ژانویه 200 سرباز و 2 هزار غیرنظامی درستون باقی مانده بودند . نیروهای باقی مانده به فرماندهی سرتیپ توماس جان آنکویتل با رسیدن به قله جگدولوک فهمیدند که قبایل افغان راه را بر آنان بسته اند . حمله ناامیدانه ای انجام گرفت و تنها دو گروه از سربازان توانستند از خطوط افغان ها بگذرند . یگ گروه 12 نفره توانست خود را به دشت های منتهی به جلال آباد برساند .گروه دیگر شامل 20 افسر و 45 سرباز اروپایی که بیشترشان عناصر هنگ 44 پیاده بودند ، در تپه ای برفی در نزدیکی روستای گندمک  به محاصره درآمدند . با این که تنها 20 قبضه شمخال قابل استفاده باقی مانده بود و هر تفنگ تنها دو گلوله برای شلیک داشت ، این گروه از تسلیم شدن خودداری کرد . تپه پس از مدتی تیراندازی و حملات پراکنده به دست افغان ها افتاد . سوای یک سروان و یک سرگرد که افغان ها از روی لباس هایشان چنین گمان می کردند ، باقی افراد کشته شدند . در 13 ژانویه یک افسر انگلیسی از ستون 16 هزارنفره  سوار بر اسبی زخمی به جلال آباد رسید .چند هفته بعد تعدادی سرباز هندی هم که در کوهستان ها مخفی شده بودند خود را به جلال آباد رساندند .

ویلیام برایدون  هنگامی که در مورد ستون از او سوال شد پاسخ داد  : (( من ارتش هستم )) . با وجود برخورد یک ضربت شمشیر و زخمی شدن جمجمه ، وجود یک مجله زیر کلاهش که برای جلوگیری از خوردن باد به صورتش قرار داده بود ، برایدون را از مرگ نجات داد . برایدون بعدها خاطراتش را با عنوان (( راه پیمایی مرگ )) منتشر کرد . اسبچه ای که او بر آن سوار بود  هرگز پیدا نشد .

 

پیامدها

کشتار ستون 16 هزار نفره ، بریتانیا و هند را در شوک فروبرد . لرد اوکلند با شنیدن خبر ماجرا دچار سکته شد . در پاییز 1842 ، (( ارتش انتقام )) به رهبری سر جورج پولاک و همراهی ویلیام نات و رابرت سیل کابل را دوباره تصرف کرد . سیل شخصا همسرش و چند گروگان دیگر را  از دست اکبرخان نجات داد . با این حال ، قتل عام یک ارتش انگلیسی به دست قبایل افغان برای مقامات بریتانیایی در هند شکستی تحقیر کننده محسوب می شد . از اسرای بریتانیایی ، 32 افسر ، 50 سرباز ،21 کودک و 12 زن زنده ماندند و در سپتامبر 1842 آزاد شدند . تعداد نامعلومی از سربازان هندی در بازارهای برده فروشی معامله شدند . یکی از این سربازان ، سیتا رام ،21 ماه بعد از افغانستان گریخت و به هنگ سابق خود در دهلی پیوست . سربازان ژنرال پولاک بخشی از 2 هزار هندی دیگر را نیز در کابل یافتند و به هند برگرداندند .

فرماندهی الفینستون یک نمونه بدنام از بی کفایتی و عدم قاطعیت افسران رده بالا شناخته شد .رفتاری که روحیه و اثرگذاری یک ارتش را به طور کامل تخریب کرد . الفینستون از فرماندهی سربازانش عاجز بود و تلاش های افسرانش برای فرماندهی مناسب نیروها را هم به طرز مرگ باری بی نتیجه گذارد .

مورخان هنوز هم درباره این که آیا اکبرخان خود فرمان کشتار داده ، با آن مخالف بوده و آیا می توانسته از آن جلوگیری کند با هم اختلاف نظر دارند . برخی از افسران و گروگان های انگلیسی بعدها ادعا کردند که اکبرخان خطاب به مردان قبایلی از یک سو به فارسی فرمان بخشش داده و از سوی دیگر  به پشتو فریاد زده (( بکشیدشان )) . اکبرخان در سال 1847 در گذشت. برخی معتقدند پدرش دوست محمدخان که از رفتار او نگران شده بود ، اکبرخان را مسموم کرده است .

پس از قتل شاه شجاع در آوریل 1842 ، دوست محمدخان حاکمیتش را دوباره برقرار کرد.

دوست محمدخان در 9 ژوئن 1863 به مرگ طبیعی درگذشت ، امری که طی چندهزار سال برای حاکمان افغانستان به ندرت اتفاق افتاده است . با وجود دخالت های دائم بریتانیا در افغانستان ، دوست محمدخان به طرز عجیبی در شورش سراسری سال 1857 هند بر ضد بریتانیا دخالتی نکرد .

 

ژنرال ویلیام الفینستون

اکبرخان

((بازمانده یک ارتش)) اثر الیزابت باتلر که ورود دستیار جراح ویلیام برایدون را به جلال آباد در 13 ژانویه 1842 به تصویر کشیده است .

 

 مترجم: شاهو صالح

منبع:

http://en.wikipedia.org/wiki/1842_retreat_from_Kabul

http://wars-and-history.com/post/763

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
وبگاه میلیتاری یکی از جامع ترین وب سایت های حوزه نظامی در ایران می باشد. این وبگاه کار رسمی خود را از شهریور ماه سال 92 آغاز کرد. همواره هدف و تلاش این وبگاه خدمت به حوزه نظامی کشور عزیزمان ایران بوده و وابسته به هیچ جناح و گروه خاصی نیست. از شما دعوت می شود با پیوستن به این وبگاه برای ما دلگرمی بزرگی باشید.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 583
  • کل نظرات : 19
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 137
  • آی پی امروز : 189
  • آی پی دیروز : 269
  • بازدید امروز : 339
  • باردید دیروز : 588
  • گوگل امروز : 66
  • گوگل دیروز : 113
  • بازدید هفته : 4,214
  • بازدید ماه : 1,979
  • بازدید سال : 229,993
  • بازدید کلی : 4,918,959